کتونی

انگار همه چیز چهره این مرد را خدا اون جوری آفریده بود که من دوست داشتم. ابروهای پرپشت. بینی استخونی و مردونه، چونه صاف، ته ریشی که به نظر میومد باید نرم باشه و تن آدم را اذیت نکنه، موهای پرپشتی که از صبح شونه نشده بود و همین قشنگیش را چندین برابر میکرد، چشمهایی که هر بار نگات میکرد انگار داره خنده مرموزی میکنه که حس خاصی را تو همه تنم میدووند. اسمش را بهم گفته بود، اما اینقدر هول بودم که یادم رقته بود. اما مهم نبود. مهم این بود که اون اینجا نشسته، روبروی من، مشغول خوردن برگر برای شام. و هر بار که چشمهاش به من میفتاد اوج شهوت و خواستن ازش موج میزد. و احساس تند شهوت که توی همه وجود من میدوید. از کف پاهام تا کسم، تا سینه هام، و تا چشمهام. اینقدر که حس میکردم هر دفعه چشمهام قرمز میشه.
یکی دو ساعت بیشتر نبود که میشناختمش. ولی حتی همین هم لازم نبود. اولین باری که به پام دست زد بی اختیار آه کشیدم. و لبخند مرموز و بدجنسش وقتی سرش را انداخته بود پایین را حس کردم. نشسته بود جلوی پام و داشت کتونی ای که انتخاب کرده بودم را اندازه میکرد به پام. بر خلاف اکثر اوقات که با شورت بیرون میرم، این دفعه شلوار جین بلند پوشیده بودم. اما گرمای دستهاش از روی شلوار جین هم پوست و گوشتم را تحت تأثیر قرار داد. هیچوقت تا به حال از این کفاشی چیزی نخریده بودم، اما به محض این که از پشت ویترین مغازه دیدمش نتونستم جلوی خودم را بگیرم. جوون خوش قد و قامت با شونه های پهن و دستهای بزرگ. چی غیر از این میخواستم. من حتی برای خرید کفش هم نیومده بودم. فقط طبق عادت همیشگیم از جلوی هر مغازه کفش فروشی که رد میشم باید وایسم و همشو نگاه کنم. تو که رفتم نگاه کردو لبخند زد. یه خانوم و آقای دیگه داشتن کفش امتحان میکردن و فروشنده به من گفت کار اونها را که راه بندازه میاد سراغ من. لهجه جنوبی قشنگش نشون میداد مال طرفهای لندنه. لهجه اش منو یاد دوست قدیمیم کریس مینداخت. چقدر دلم براش تنگ شده بود. اما حالا این مرد را میخواستم. فقط برای این که بهش زل نزنم و آبروریزی کنم شوع کردم به دیدن کفش ها. بعد از یکی دو دقیقه برگشتم که بهش نگاه کنم. همون موقع سرش را آورد بالا و لبخند کشنده اش را تحویلم داد. نمیدونم چی داشت که منو از پا درآورده بود. پاهام شل شده بود و یه لرزش خفیف توی رونهام و لای پاهام حس میکردم. حس میکردم خیلی خیس شدم و دلم نمیخواست بیشتر بشه. همونجا روی یکی از نیمکت های کفش فروشی نشستم و اولین کفشی که دم دستم بود را برداشتم و شروع به نگاه کردن کردم. همون کتونی ای که نهایتاً خریدمش و حالا بعد از چند ساعت هنوز دقیقا نمیدونستم چه شکلیه. یه لحظه دیدم بالای سرم وایساده و داره میپرسه اندازه اش برام خوبه یا نه. قلبم تند تند میزد. بدون این که نگاش کنم کفشم را درآوردم و خواستم امتحانش کنم. کفشم بندی بود و جوراب نپوشیده بودم. بهم گفت که صبر کنم و رفت برام یه جفت جوراب نو آورد. بهش گفتم از همین جورابهای توی مغازه بده بپوشم. در حالی که داشت بسته جوراب را باز میکرد گفت نه اونها را همه میپوشن، پاهای به این قشنگی باید جوراب نو بپوشن. باز همون حس عجیب را همه جای تنم حس کردم. اینقدر که مجبور شدم با دستم شورتم را جابجا کنم که بیشتر خیس نشه. جوراب را ازش گرفتم و پوشیدم. بعد کفش را پوشیدم. یه کم به پام بزرگ بود. بهش گفتم. جلوم نشست و یه دستش را گذاشت روی زانوم و با اون دستش پاچه شلوارم را زد بالا که ببینه کفشه چقدر بزرگه. همون موقع بود که بی اختیار آه کشیدم. رفت برام یه جفت کوچیکترش را آورد. پوشیدمشون و از جام بلند شدم. رفتم جلوی آینه که ببینمشون. اومد جلوی پام نشست و شروع کرد پاچه های شلوارم را بالا زدن. گفت این کفش ها بدون جین خیلی قشنگتر میشن. راست میگفت. کتونی ها لبه های قرمز داشتن و یه کم ساقدار بودن و بدون شلوار خیلی بهتر میشدن. اما من بیشتر از اون که حواسم به کتونی ها باشه شونه های بزرگ و ماهیچه ایش را نگاه میکردم که از بالا خیلی دوست داشتنی به نظر میومدن. بدون این که حواسم باشه که بند های دوتا لنگه کتونی ها به هم گره خوردن خواستم راه برم که پاهام به هم پیچید و به طرز مفتضحانه ای داشتم زمین میخوردم. قبل از این که به خودم بیام دیدم بین زمین و آسمون توی دستهاش جا خوش کردم. نمیخواستم هیچوقت از اونجا تکون بخورم، اما از خجالت قرمز شده بودم. کفش ها را خریدم و زدم بیرون.
اولین جایی که رفتم یه مغازه لباس زیر فروشی بود. یه شورت خریدم و سریع خودم را رسوندم به دستشویی و شورتم را عوض کردم. خیس خیس بود و نمیخواستم بذارمش تو کیف دستیم. انداختمش دور و اومدم بیرون. حس خوبی بود که لباسم حالا خشک و راحت بود. یه ساعتی باز دور زدم و رفتم که شام بخورم. یه برگر گرفتم و رفتم پشت یه میز نشستم. هنوز لقمه دوم سوم را نحورده بودم که دیدم یکی پرسید میتونه سر میز من بشینه. سرم را که بالا کردم خودش بود. با همون لبخند دیوانه کننده. نشست و شام را با هم خوردیم. یه کم با هم گپ زدیم. بعد بهش گفتم میخواد امشب مهمون من باشه. با کمال میل قبول کرد. با ماشین من رفتیم خونه. توی آسانسور دلم میخواست همونجا لختش کنم و کار را شروع کنم. اما جلوی خودم را گرفتم و صبر کردم.
در آپارتمان را که بستم دیگه طاقت نیاوردم. هنوز داشت دنبال یه جا میگشت که کوله اش را بذاره که پریدم طرفش و شروع کردیم به بوسیدن. اون هم انگار طاقتش تموم شده بود دیگه. همینطور که همدیگه را میبوسیدیم لباسهای همدیگه را هم درآوردیم و رفتیم طرف اتاق خواب من. من باز خیس خیس شده بودم. کلی خوشحال بودم که اقلاً اون لباس قبلی را عوض کرده بودم. حالا رسیده بودیم کنار تختم. شورتم را آخر همه درآورد و همونطور جلوم نشست. قبل از این که بتونم حتی بشینم سرش را برد لای پام و شروع کرد به لیسیدن. به شدت داشتم دیوونه میشدم. بعد از چند دقیقه سرش را بلند کرد و نگام کرد. همه صورتش خیس بود. نگران بودم بدش نیاد. با دستم صورتش را پاک کردم. و دستش را گرفتم و خوابوندمش روی تخت. شروع به خوردن کردم. کیرش همون چیزی بود که امشب میخواستم. اینقدر خوردم که فریاد زد و بلند شد و گفت که هنوز زوده و میخواد حتماً منو بکنه. رفتم کنارش خوایدم و شروع کردم بوسیدنش دوباره.
پرسید میتونه یه خواهش بکنه. گفتم حتماً. گفت میشه لطفاً کتونی هایی که امشب خریدی را بپوشی موقع سکس؟ اصلاً یاد کتونی ها نبودم. رفتم آوردمشون و انداختم جلوش. گفتم پس باید همونطوری خودت بهم بپوشونیشون. دستش را مثل سربازها زد به پیشونیش و از جاش پرید. کتونی ها را پام کرد. و من همونطور وایساده داشتم از بالا همون شونه مردونه و دوست داشتنیش را نگاه میکردم. باز سرش را برد لای پام و یه کم کسم را لیس زد باز. بعد هلم داد و خوابوندم روی تخت. خودش اومد روم و کیرش را با یه فشار کوچولو داد تو. اینقدر منتظر این لحظه بودم که جیغ زدم. همینطور که کیرش تو بود پا شد به حالت نشسته وسط پاهام نشست. پاهم را گرفت و کف پاهام را که حالا کتونی پوشیده بود گذاشت روی رونهاش. بعد شروع کرد به کردن. این سکس یکی از بهترین سکس هایی بود که تا به حال داشتم. خیلی زود به اوج رسیدم و با چند تا جیغ بزرگ ارگاسم شدم.
یه کم صبر کرد تا م نآروم بشم و بدنم دوباره آماده بشه. یه کم که بهتر شدم بهش گفتم بیاد از پشت بکنه. روی تخت دراز کشیدم و اون اومد پشتم. روم به حالت نیمه خوابیده خوابید و کیرش را کرد تو و شروع به کردن کرد. زانوهام را خم کردم و پاهام را جمع کردم، طوری که حالا وقتی کیرش را میکشید بیرون باسنش میخورد به کف کتونی هام و این انگار خیلی بیشتر تحریکش کرد. خیلی زود شروع کرد به آه و ناله و بعد با یه داد بزرگ ارضا شد و همونطوری روم خوابید. وقتی کیرش ازم اومد بیرون حس کردم همه آبش داره ازم میاد بیرون. بدون این که از جام تکون بخورم پرسیدم کاندوم نذاشته بودی؟ اون هم بدون این که تکون بخوره گفت کاندوم تو جیبمه، فرصت نشد بذارمش. چند لحظه سکوت شد و بعد جفتمون زدیم زیر خنده. از روم اومد پایین و اومد کنارم خوابید و همینطور که میخندید گفت حالا ایدز که نداشتی. منم بهش گفتم من که ایدز ندارم، اما شما مردها بدتر از ایدز دارین. اگه دو هفته دیگه ببینم ازت بچه دار شدم چه غلطی باید بکنم. و خندیدیم و خندیدیم و خندیدیم. یکی از بهترین شبهای این چند وقت اخیر را باهاش داشتم. صبح که پا شدم دیدم رفته و روی میز توالت پول کفش ها را گذاشته و یه یادداشت که توش نوشته بود اون کفش ها را چون برای استفاده خودم بود نمیتونستم بهت بفروشم. اگه باز ازشون خواستی بیا فروشگاه و باز هم بخر. و زیرش را امضا کرده بود.
حالا مدتیه دارم سعی میکنم به خودم بقبولونم که توی این هوای منچستر که از همین الان سرد شده من احتیاج مبرم به کتونی دارم ;)       

۱۴ نظر:

  1. راست میگه اینبار کسشر نوشتی دیگه قبول کن.
    نه اینگلیس هستی نه سحر. ما هم که اینجا میایم اینا رو میخونیم از رو کنجکاویه .که چرا باید یه نفر وبلاگ بزنه داستان سرایی کنه . هنوز دلیلش رو پیدا نکردم انقدر این چیزا که این مدت نوشتی عحیبه که گاهی فکر میکنم نکنه واقعا سحر باشی و حقیقت رو مینویسی! نگاه کن پسر وضعت چقدر خرابه حتی در مخیله من هم نمیگنجی !

    پاسخحذف
  2. شما بهتره مخيله ات را عمل كني. ولي از شوخي گذشته من ديگه نه ناراحت ميشم و نه حتي بهم بر ميخوره. بيشتر برات ناراحت ميشم و دلم ميسوزه. شايد با شرايطي كه اين همه سال توي ايران وجود داشته، هر كسي فكر كنه اين كه يه پسر و دختر جوون بتونه از هم خوششون بياد و بدون مزاحم و سرخر و خارج از قواعد مسخره ازدواج با هم سكس داشته باشن بيشتر به قول شما كس شره. كاش ميتونستم كمك كنم و بهتون نشون بدم كه زندگي اين طرف چطوري ميگذره و رابطه ها را چه فاكتورهايي تعيين ميكنن. شايدبراي پرنده هاي قفسي اين كه كسي از پرواز صحبت كنه بيشتر شبيه كسشر گفتن باشه.

    پاسخحذف
  3. در ضمن، زياد به خودت فشار نيار. اگه ذهنت بيشتر از اين كشش نداشت ميتوني تصور كني من اسمم محموده و از گزبرخوار وبلاگ مينويسم. بيمار رواني هستم و قصدم سركار گذاشتن مردمه. اينجوري حتماً احساس آرامش ميكني. منم راضي ترم.

    پاسخحذف
  4. من اصلا تو عمرم ایران رو ندیدم !
    ولی شنیدم انگلیس مردماش سرد و گوشه گیر هستند مخصوصا مردهاش !


    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. حالا نوبت منه بهت بگم چرت و پرت میگی؟ کسی که تو عمرش ایران را ندیده میاد وبلاگ فارسی میخونه؟ کسی که تو عمرش ایران را ندیده میتونه فارسی تایپ کنه؟ من خودم با این که هنوز ده سال هم اینجا نبودم نوشتن و خوندن فارسی داره برام سخت میشه و نوشتن همین وبلاگ هم در کنار همه چیزش یه کمکه که من هنوز ارتباطم را با فارسی قطع نکنم.
      از این که بگذریم، هیچوقت به "شنیدم" اعتماد نکن. اینو کسی داره بهت میگه که سالها درس خونده، همه جور تجربه تو زندگیش کرده و کشورهای خیلی زیادی را دیده. هیچوقت تا خودت چیزی را ندیدی یا تحقیق نکردی باور نکن.
      و باز از همه اینها گذشته، سرد بودن و گوشه گیر بودن دلیل بر سکس نداشتن نیست. اتفاقاً یه مجموعه بزرگی از آدمهایی که بیماری sex addiction دارن آدمهای گوشه گیری هستن. کلاً بیشتر انواع addiction آدمها را گوشه گیر میکنن.

      حذف
    2. خب تو که این همه درس خوندی تعریف کن مردم انگلیس چطورن نسبت به جاهای دیگه ؟
      اینطوری نیست که غربی ها همشون مثل سحر باشن .جامعه آزاد این چیزا رو نمیاره. مردم دنیا فرق زیادی با هم ندارن .انواع و اقسام سکس ها وجود داره ولی قشر خاصی از جامعه طرفش میره و فکر و ذکرش این چیزهاست. البته من درست و غلط بودنشون رو هیچوقت در این وبلاگ قضاوت نکردم. تو اگه حتی در مورد سکس با محارم و خواهر و برادر هم بنویسی من نمیام بگم کسشره. تو تو غرب هستی ولی داستانهات شبیه سناریوی فیلمهای چیپ شرقیه!


      حذف
    3. اون چیزی که باعث کسشر بودنشون میشه همینه ! فکر میکنی کسی باورش میشه که اینها واقعی باشن؟ اصلا بحث تعداد سکسهای زیاد نیست فقط خیلی مصنوعی و کس و شرن ! راستی بنده خدا جواب ایمیلتو داد؟ دیدی به مردم تهمت زدی

      حذف
  5. جالبه آدم وقتی میخواد کم نیاره و سر حرفش به هر قیمتی وایسه دقیقاً به همین loop میرسه که شما رسیدی. این که مردم همه جای دنیا مثل همن را که خود من در جواب کامنت تو نوشتم.
    این که قشر خاصی از جامعه سکس میکنن را خودت میدونی که داری چرت میگی. تو لازم نیست تو عمرت ایران را ندیده باشی، کافیه فقط 6 ماه بیرون از ایران زندگی کرده باشی که بدونی سکس توی جوامعی مثل انگلیس ما یا کانادای شما یه تابو نیست. آره، در مورد swinging و dogging و ... ممکنه حق با تو باشه. اما این که تو به کسی بر بخوری که از هم خوشتون میاد و میخواید یه شب با هم بخوابین چیز به شدت طبیعیه که ربطی به طبقه و قشر جامعه نداره. من خودم شخصاً به ازدواج اعتثادی ندارم، اما صرف نظر از اعتقاد من، ازدواج (به معنی تعهد دو نفر به همدیگه و نه به معنای قانونیش) تنها چیزیه که سکس را محدود به شخص خاص میکنه.
    این که من فکر و ذکرم سکس باشه به ذهن کوچیک و بسته شما برمیگرده. من همونطور که بارها و بارها اینجا توضیح دادم همه زندگی خودم را در طول هفته و در طول روز اینجا نمینویسم. حالا این که شما از نوشته های من برداشت کردی من فکر و ذکرم سکسه دیگه تقصیر من نیست. گرچه من باز هم قبول دارم که علاقه ام به سکس و نوشتن راجع به رابطه های جنسیم بیشتر از حد معمول برای خانوم های دیگه است.

    پاسخحذف
  6. همه اینهایی که سحر گفته اشتباست حرف تو دهن من گذاشته ، اشتباه گرفته.آی مردم ...

    پاسخحذف
  7. من چیزی دهنت نذاشتم. چرت نگو. وقتی کم میاری اقلاً اعتراف کن. با کی اشتباه گرفتم؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه مثل اینکه الان حالت خوب نیست. یه نمونش اینکه من هیچوقت نگفتم سکس توی اون جوامع تابو هست. تو در جواب من نگفتی که همه جای دنیا مثل همن و من به لوپ! شما نرسیدم. قشر خاصی از جامعه سکس میکنن؟ کی گفتم ؟ در مورد ازدواج هم نظرم اونطور که فکر میکنی نیست. تو اگه واقعا میشناختیم میدونستی که شاید در تو هنوز مفهومی به نام تعهد و قید و بند وجود داشته باشه اما من نه !من در مورد تو نگفتم فکر و ذکرت سکسه و در طول هفته به سکس فکر میکنی که اگر هم میکردی برای من ارزشش به همون اندازه نفس کشیدن و زندگی کردن و کتاب خوندن و کار کردن و کامنت نوشتن ، پایینه .نه کمتر نه بیشتر! بعدش اینکه تو گفته بودی برنا میشناسی و من رو میشناسی و بهم ایمیل دادی . الان طوری کامنت مینویسی که انگار من قصدم سرزنش کردن کسی هست. دیدی حالا خودت چرت گفتی .این فقط مربوط به دو تا کامنت اخیرت هست . سو تفاهم های دیگه و برداشت های دیگه از حرفهای من بماند مثلا من نگفتم درک کردن سکسهای سحر برام سخته من گفتم محمود جان درک کردن اینکه تو بیای اینجا این چیزا رو بنویسی و حد بیماریت برام تا حدی غیر قابل تخیل هست که ترجیح میدم باورم بشه که تو سحر باشی و گول حرفات رو بخورم ! .. در کل محمود جان باشه دمت گرم ما کم آوردیم !

      حذف
  8. خوشحالم که کامنت هات این بالا هست و همه میتونن ببینن. مثلاً این که تو گفتی مردهای انگلیسی سرد مزاج هستن و من گفتم همه جای دنیا مثل همن و تا خودت چیزی را ندیدی باور نکن. و همه میبینن که نوشتی اینجور نیست که همه مردم مثل سحر باشن و فکر و ذکرشون سکس باشه.

    بقیه چیزها هم دیگه ارزش جواب دادن نداره. دوست ندارم بگم منو یاد کی میندازی. برو زندگیتو بکن و از خیر محمود بگذر.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه مثل اینکه واقعا قصد تلف کردن وقت من رو داری . البته ما گاهی شوخی میکنیم و سربهسرت میذاریم ولی به دل نگیر. سحر نوشته :
      " حالا نوبت منه بهت بگم چرت و پرت میگی؟ کسی که تو عمرش ایران را ندیده میاد وبلاگ فارسی میخونه؟ کسی که تو عمرش ایران را ندیده میتونه فارسی تایپ کنه؟ من خودم با این که هنوز ده سال هم اینجا نبودم نوشتن و خوندن فارسی داره برام سخت میشه و نوشتن همین وبلاگ هم در کنار همه چیزش یه کمکه که من هنوز ارتباطم را با فارسی قطع نکنم.
      از این که بگذریم، هیچوقت به "شنیدم" اعتماد نکن. اینو کسی داره بهت میگه که سالها درس خونده، همه جور تجربه تو زندگیش کرده و کشورهای خیلی زیادی را دیده. هیچوقت تا خودت چیزی را ندیدی یا تحقیق نکردی باور نکن.
      و باز از همه اینها گذشته، سرد بودن و گوشه گیر بودن دلیل بر سکس نداشتن نیست. اتفاقاً یه مجموعه بزرگی از آدمهایی که بیماری sex addiction دارن آدمهای گوشه گیری هستن. کلاً بیشتر انواع addiction آدمها را گوشه گیر میکنن "
      شما اون لوپ رو کجا دیدی ؟
      !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

      1 نوشته :
      " خب تو که این همه درس خوندی تعریف کن مردم انگلیس چطورن نسبت به جاهای دیگه ؟
      اینطوری نیست که غربی ها همشون مثل سحر باشن .جامعه آزاد این چیزا رو نمیاره. مردم دنیا فرق زیادی با هم ندارن .انواع و اقسام سکس ها وجود داره ولی قشر خاصی از جامعه طرفش میره و فکر و ذکرش این چیزهاست. البته من درست و غلط بودنشون رو هیچوقت در این وبلاگ قضاوت نکردم. تو اگه حتی در مورد سکس با محارم و خواهر و برادر هم بنویسی من نمیام بگم کسشره. تو تو غرب هستی ولی داستانهات شبیه سناریوی فیلمهای چیپ شرقیه! "

      من نوشتم سحر فکر و ذکرش این چیزاست ؟ یا مردم ؟ گفتم همه مثل سحر نیستن بله . ولی مثل اینکه واقعا فارسیت نم گرفته. یا اینکه میخوای ما رو سر کار بذاری ؟! برا من مهم نیست که تو فکر و ذکرت چی هست چی نیست مهم اینه که این تصویری که از غرب و مردم غرب با این اعتماد به نفس کذاییت اینجا برای من طرح کردی و میخواستی نشونم بدی با واقعیت متفاوته و مردم دنیا فکر و ذهنشون این چیزها نیست. سکس کژوال به هیچ عنوان رایج نیست بله وجود داره ولی نه به شکل رایج و زندگی سکسی غربی ها هم با این چیزی که سحر تصویر کرده متفاوته و فکر و ذکرشون اینها نیست.شما توی مترو خیابون ورزشگاه مغازه به این شکل نمیتونی با مردم رابطه برقرار کنی و شبش سکس کنی ! توی کلابها و دیسکو ها هم رابطه ها تنها به یک شب ختم نمیشه ! حتی جوونها هم تمایل به یک ثبات دارند و قشر تحصیل کرده که بیشتر ! مردم فرق زیادی با هم ندارن جامعه فرهنگ رو عوض میکنه ولی خواسته های جنسی رو خیلی عوض نمیکنه . دیگه زیاد از حد برات توضیح دادم
      در مورد من هر طوری که دوست داری فکر کن دیگه مسئول کج فهمی های تو نیستم !

      حذف

مرسی از این که وقت میذاری و کامنت میذاری. سحر