جواب نامه خواننده عزیز وبلاگ

دوست عزیزم. اول از همه بابت تأخیر زیاد در جواب به نامه شما معذرت میخوام. این تأخیر اصلاً از سر سهل انگاری نبود.بلکه در تمام این مدت داشتم به این که چطور به نامه شما جواب بدم فکر میکردم. راستش جواب دادن به چنین سؤالی اون هم از طریق ایمیل خیلی راحت نیست. به اضافه این که تخصص من روانشناسی سکس هست و مشکلی که شما بهش اشاره کردید بیشتر به حوزه روابط اجتماعی و خانوادگی مربوط میشه. راستش خیلی با خودم کلنجار رفتم که آخر جواب بدم یا نه و در نهایت به این نتیجه رسیدم که فقط یه کم مشورت بهت بدم. به عنوانم یه دوست، یا یه خواهر یا هرچی که خودت دوست داری. واقعیتش را بگم ترسیدم از این که بخوام کسی را از پشت ایمیل و وبلاگ راهنمایی کنم و نتیجه اون چیزی نشه که منظورم بوده. بنابراین جواب من را به پای نظر یه متخصص نگذار . فقط و فقط یه گپ دوستانه است.
قبل از هر چیز اون قسمتیش که به تخصص من مربوط میشد را جواب بدم و اون این که تو یکی از فانتزیهات داشتن سکس با خانوم های اطرافته. این اصلاً چیز بدی نیست و مشکل جنسی محسوب نمیشه. هر آدمی میتونه هر فانتزی سکسی که دلش میخواد داشته باشه. هرچند اون فانتزی حتی خشن یا غیر انسانی یا چندش آور به نظر بیاد. من توی دانشگاه به مواردی برخوردم که یه آقا مثلاً فانتزیش تجاوز به دختران نوجوان بوده و برای درمانش به ما مراجعه کرده یود. خوب این کار بسیار زننده و انجامش مصداق بارز بیماری جنسی و توی قانون مدنی انگلیس به عنوان یه جرم بزرگ محسوب میشه. اما ایشون فقط اینو توی ذهنش نگه داشته بود و به مرحله عمل نرسونده بود. در مورد شما هم تا وقتی که انجامش ندادید که صرفاً تو محدوده تفکرات شماست و مشکلی ایجاد نمیکنه. و اگه انجامش دادید از حوزه تخصص من باز هم کار عجیب و غریبی نیست و خیلی خیلی از آقایون و خانوم ها را میشناسم که در عین حال که درگیر خانواده و ازدواج هستند، اما روابط جنسی با دوستان یا اطرافیان و یا در ازای پول دارند. از لحاظ روانشناسی سکس این موضوع اصلاً چیز عجیبی نیست، اما از لحاظ روابط اجتماعی و خانوادگی خیلی خیلی به نوع رابطه شما با خانومت و خانوادت بستگی داره. به همین خاطر در این مورد من چیزی نمیتونم بگم. 
چیزی که من از نامه ات برداشت کردم یه زوج جوونه که تازه بچه دار شدن و حالا روابط جنسیشون سرد شده. با توجه به این که تو هنوز توی سن خیلی جوون هستی، نمیتونی نیاز جنسیت را طرد کنی و در نتیجه زیاد بهش فکر میکنی. این مهمترین دلیلیه که میگی در طول روز همیشه احتیاج به سکس داری و اگه چند نفر را هم بکنی باز ارضا نمیشی. در صورتی که من مطمئنم اینطور نیست و تو به محض این که یه بار آبت بیاد شاید تا چند روز از فکر سکس بیای بیرون. 
یکی دیگه از دلایلی که احتمالاً باعث میشه نیاز جنسیت بالا بره و البته خودت بهش اشاره نکردی حدس میزنم تماشای زیاد فیلم پورن یا همون فیلم سوپر باشه. تماشای فیلم سوپر با توجه به این که به خصوص مرد را خیلی تحریک میکنه میتونه اثر بزرگی توی بالا نگه داشتن سطح میل جنسی داشته باشه. به اضافه این که تو وقتی فیلم سوپر نگاه میکنی حتماً فیلم هایی انتخاب میکنی که فانتزی های جنسی خودت را بیشتر نشون میدن و همین باعث هرچه پررنگ تر شدن این فانتزی ها تو ذهنت میشه. باز اگه بخوام مثال بزنم زوجی را میشناختم که خانوم خیلی تمایلی به سکس دهانی نداشت. و این موضوع به یکی از فانتزی های سکسی مرد تبدیل شده بود و حالا یکی از مشکلات خانوم این بود که شوهر موقع خواب خیلی وقت ها راجع به این موضوع حرف میزد و به خاطر همین از خوابیدن توی خونه دوستان و فامیل میترسید. اینها همش نمونه هایی هستن که نشون میده یه فناتزی سکسی یا حتی فکر کردن به سکس چقدر میتونه ذهن آدم را مشغول نگه داره. 
اما در مورد مشکل تو با خانومت، تا جایی که سواد من قد میده به نظرم میاد که رابطه شما از یه یکنواختی رنج میبره. معمولاً زوجهای جوانی که بچه دار میشن، توجه خانوم خیلی به بچه معطوف میشه و در نتیجه یه حالت سرخوردگی توی شوهر به وجود میاد. همین باعث میشه که شوهر نتونه مثل قبل علاقه خودش را به همسرش نشون بده و این علاقه تنها چیزیه که خانوم را برای انجام سکس تشویق میکنه. بنابراین یه دور منفی پیش میاد که مرد روز به روز سرخورده تر و زن روز به روز بی میل تر میشه. در مورد پسر و دخترهایی که بچه ندارند هم ممکنه این موضوع اتفاق بیفته و میتونه دلایل مختلفی داشته باشه. مثلاً این که پسر همیشه یه راست بره سراغ سکس یا این که همیشه تو یه پوزیشن سکس داشته باشن. شاید باورت نشه که همین موارد به نظر کوچیک چقدر باعث مشکل بین زوج ها میشه. این که چقدر از مردها مشکل اساسیشون اینه که همسر یا دوست دخترشون موقع سکس "فقط به پشت میخوابه و پاهاشو باز میکنه".  و این که چقدر از خانوم ها مشکلشون اینه که تا میرن تو رختخواب شوهر "شورتش را که در میاره یه کیر بزرگ و آماده از توش در میاد که همون لحظه یه کس میخواد و نه چیز دیگه". اینه که به نظرم سعی کن یه مقدار تغییر تو زندگیتون ایجاد کنی. بذار زندگیتون یه کم باز آب و رنگ بگیره و خانومت حتماً بیشتر به سکس علاقه نشون میده. دوستی داشتم که تو کار تعمیر و نگهداری تخت و مبل و کلاً لوازم چوبی بود و با چند تا هتل قرارداد داشت. یادمه یه بار بهم میگفت "سحر باورت نمیشه چقدر از این هتل ها کار برام در میاد. از بس که از این تخت های هتل کار کشیده میشه. انگار ساخته شدن که آدمها روشون همدیگه را بکنن". و راست میگفت. چون مسافرت از اون چیزاییه که یکنواختی را از بین میبره و به محض این که از بین رفت هر زن یا مردی دلش سکس میخواد. 

و در آخر بگم من اصلاً منظورم این نیست و انتظارم هم این نیست که همه مسئولیت متوجه تو است. به هیچ وجه. اگه میتونستم با خانومت هم حرف بزنم دوست داشتم بهش یاد بدم که چطور مردش را برای خودش نگه داره. شاید باورت نشه، اما من با این که خودم زنم، خیلی دل پری از خیلی از خانوم ها دارم. ما خانوم ها و به خصوص خانوم های ایرانی اشتباهات کشنده زیادی در روابط خودمون مرتکب میشیم و بعد تقصیرش را به گردن مردها میندازیم. حالا البته اینجا فرصت صحبت کردن راجع به همه این مسائل نیست.
امیدوارم تونسته باشم کمکی بهت بکنم. و باز هم اگه بقیه نظری راجع به هر قسمت از حرفهام دارم خوشحال میشم که بگن.

شب سرد و تنهای جزیره

هر چقدر هم که آدم دور رو برت باشد. هرچقدر هم که دوست و آشنای دور و نزدیک داشته باشی، گاهی تنهایی مچاله ات میکند. اینقدر که از سر کار که راه میفتی کوله ات را می اندازی روی دوشت، گوشی ها توی گوش، دستها توی جیب و قدم میزنی. حتی هدفی نیست. نه حتی به خانه هم نمیخواهم برسم. اما مگر چثدر میشود توی خیابان راه رفت؟
به خانه که میرسیم کسی منتظرم نیست. مدت هاست که این را میدانم. لباسهایم را همینجور که در میاورم پرت میکنم روی تخت. حتی حال و حوصله پوشیدن لباس خانه ندارم. بدون این که بدانم کدام CD توی دستگاه است روشنش میکنم. سیگاری آتش میکنم و کنار پنجره به تماشای شهر رنگی و روشن مینشینم. انگار همه یادها و احساس ها از جایی سر برآورده اند. یاد پدر و مادرم. یاد خواهرم که هنوز جایی توی ایران زندگی میکند و هفته ای یک بار تلفنی و ایمیلی و ... یاد خانه کودکی هایم. یاد مدرسه و دوستان بچگی. یاد زاینده رود که حالا همه میگویند دیگر خشک شده. یاد شیطنت های دبیرستان توی چهارباغ. یاد اولین باری که عاشق شدم. یاد اولین باری که عشق بازی کردم.... یاد همه یادهایی که جایی جا گذاشتمشان.
و کم کم چراغ ها و نورها و رنگ ها تیره میشوند، پخش میشوند. انگار همه شان را آب دارد میبرد. سیگارم تمام شده. یکی دیگر روشن میکنم. گور پدر سلامتی. گور پدر زندگی. انگار دارم سرفه میکنم. اما نه، سرفه نیست. هق هق است. بگذار هرچه میخواهد با من امشب بکند. بگذار این بغض لعنتی را خالی کند. بگذار توی همه این تنهایی یکی صدایم را در بیاورد.
از صدای بوق یک ماشین بیدار میشوم. هنوز کنار پنجره هستم. اما از آن همه رنگ و نور و حرکت دیگر خبری نیست. به ساعت نگاه میکنم. نزدیک 2 نصفه شب شده. دلم نمیخواهد بخوابم. لپتاپم را برمیدارم و شرح حال امشبم را مینویسم.

نامه یک خواننده وبلاگ

دوستان، این هفته یکی از خواننده های وبلاگ به من ایمیلی زده بود که من ترجیح دادم بدون هیچ تغییری اینجا بذارمش و از همه بخوام راجع بهش بحث کنن. چون فکر میکنم احتمالاً مشکل خیلی های دیگه هم هست. من خودم هم توی بحث ها شرکت میکنم و اگه دیدم مورد توجهه حتی یه پست جداگونه هم راجع بهش مینویسم. 
این هم متن نوشته دوست عزیزمون که من اطلاعات شخصیش را از توش حذف کردم:


سلام سحر جان.

ممنون که به درخواستم برای دادن ایمیلت در وبلاگت جواب مثبت دادی.
همونطور که گفتم من از لحاظ جنسی‌ بسیار تحتِ فشار هستم. در <...> زندگی‌ می‌کنم و زن هم دارم.
اگر روزی ۳-۴ بار هم سکس داشته باشم باز هم با دیدن یک زن دیگه دست و دلم می‌لرزه. به شکل عجیب و غریب به زنهای شوهر دار متمایل هستم. حتی زنهای صمیمی‌‌ ترین دوستانم. (این مسئله اذیتم میکنه که احساه نارفیقی بهم دست میده!!)
اما تا حالا با هیچ زن شوهر داری سکس نداشتم و نمیدونم آیا این کارم درست هست یا نه (بهم کمک کن در این مورد)
از دوره نوجوونی تا حالا که <...> سالم هستش همیشه مورد توجه دختر‌ها بودم. چهره نسبتا خوبی‌ دارم و در موقع حرف زدن هم بسیار شوخ مزاج هستم و شوخی‌‌های سکسی‌ هم زیاد می‌کنم.
اهل سکس با فاحشه هم نیستم چون هم احساس توالت عمومی‌ بهم دست میده و هم از مریضی و این حرفا میترسم. اونقدر بهم فشار اومده که رفتم از سکس شاپ از این آلت‌های مصنوعی زنانه گرفتم (کس مصنوعی) و باهاش خودم رو ارضا می‌کنم. اما میل جنسی‌ من نمیخوابه که نمی‌خوابه. با زنم به شدت اختلاف دارم و فقط به خاطر بچه ام باهاش موندم. چون بچه‌ام به شدت به جفتمون احتیاج داره.
توی ایران که بودم قبل از ازدواج ۲-۳ بار سکس داشتم و فیدبک هایی که گرفتم این بود که من آلت بسیار بزرگ و کلفتی‌ دارم. (حدود ۲۰ سانت) زنهای که باهاشون بودم خیلی‌ باهام حال میکردند اما زنم به سکس هیچ علاقه‌ای نداره. من فکر می‌کنم شاید آلت من براش بزرگ هست و دردش میاد. اما من همیشه آماده ‌اش می‌کنم وبدون اغراق شاید 80 درصد مواقع ارگاسم میشه اما باز دفعه بعد تمایل نشون نمیده و من از التماس برای سکس بیزار هستم. خیلی‌ دلم میخواد یه دوس دختر داشته باشم تا باهاش سکس بکنم اما با شرایط من سخت هست.
چند تا از زنهای شوهر دار دور و برم هم به محض دیدن تمایل از جانب من باهام ارتباط برقرار کردند و دور از چشم شوهراشون بهم تلفن میزنن و حرفهای نسبتا تحریک کننده زدند اما من تا الان خودم رو نتونستم به سکس با اونها راضی‌ کنم و اگر میخواستم می‌تونستم دونه دونشون رو بد بکنم. اگر چه در خلوت خودم به یادشون هستم!!!!
خلاصه گیر کردم بین میل جنسی‌ وحشتناک خودم - تمایل به سکس با زنهای شوهر دار - زن سرد و بی‌ روح خودم ...
من دارم تو خارج از کشور زندگی‌ می‌کنم و همزمان دارم <...> میخونم. سرم بسیار شلوغ هست اما این مسئله ولم نمیکنه. دائماً حشری هستم.
بهم کمک کن سحر جان.. باور کن تمام حرفهائی که بهت زدم عین واقعیت بود و احساس می‌کنم تو میتونی‌ به خاطر صراحت لهجه ا‌ت بهم کمک کنی‌ تا بتونم از زندگی‌ جنسی ام راضی‌ باشم.