تجاوز به مسیح علینژاد

من آدم سیاسی ای نیستم و هیچوقت هم نبودم. اما اخبار جالب را دنبال میکنم. نمونه اخیرش همین خبر تجاوز به مسیح علینژاد توی یکی از خیابون های لندن بود. قبل از هر چیز این خبر از نظر من یه دروغ بزرگه. دلایلی هم که من براش دارم اینهاست:

یک) زنی که بهش تجاوز میشه (و اون هم به قول تلویزیون ایران جلوی چشم بچه اش) چنان ضربه روحی میخوره که تا مدت ها نمیتونه حرف بزنه، چه برسه به این که ویدیو ضبط کنه و تو سایتش بنویسه. من این حرف را هم به عنوان زنی که مورد تجاوز قرار گرفته و هم روانشناسی که با زنهای مورد تجاوز مشاوره کرده میگم. من خودم دو بار بهم تجاوز شد. و البته من اون مواردی که مست بودم و تو حالت بی خودی بهم تجاوز کرده بودند و من نفهمیده بودم را شامل این لیست نمیکنم. و هیچ ابایی هم از گفتنش ندارم. بله من یک بار توسط رئیس خودم مورد تجاوز قرار گرفتم. کسی که میشناختمش و به عنوان همکار و رئیس حتی دوستش داشتم. و بعد از اون نه تنها نتونستم توی اون شرکت کار کنم، بلکه تا مدتی هیچ کاری نمیتونستم بکنم. تجاوز کردن به یک زن مثل فحش دادن بهش یا کتک زدنش نیست. یه زن ممکنه در اثر تجاوز خرد بشه. و مسیحی که من بعدش دیدم هیچکدوم اینها نبود.

دو) اینها تصور کردن چون توی دنیای غرب و به خصوص انگلیس پدرسوخته آزادی های خیلی بیشتری از لحاظ پوشش و ارتباط و سکس وجود داره معنیش اینه که اینجا ما توی جنگل زندگی میکنیم. ظاهراً تنها چیزی که اینها دیدن یه مرغداری بوده که مرغ و خروس مشغول چریدن هستن و هر چند دقیقه یک بار خروسه یه حالی هم با یکی از مرغ ها میکنه. واقعاً اگه چنین تصور مضحکی نداشتند نمیتونستن داستانی اینچنین بسازند که مسیح مست بوده (حالا کدوم کافه یا بار بچه اش را هم راه داده بودند که باهاش بره)  و با حالت مستی اومده تو خیابون  لباسش را درآورده و چند نفر هم اونجا بودن و ریختن ترتیبش را دادن. و از همه مهمتر آب هم از آب تکون نخورده و پلیس و مردم هم دخالتی نکردن و بعد هم رئیس BBC به رئیس پلیس زنگ زده گفته جون مادرت این یکی را لایی در کن این مسیح آدم خودمونه که از ایران آوردیمش و قراره رژیم ایران را ساقط کنه برامون و اون هم گفته باشه حاجی خیالت تخت، فقط اون فیلم هایی که از من گرفته بودین را پس بده اصلش را برام بفرستن.

نه عزیز من اینجا این خبرها هم نیست. اگه یادتون باشه تو یکی از پست هایی که قبل تر ها نوشته بودم وقتی توی اون خیابون خلوت توی منچستر و دم غروب اون چند تا جوون مزاحمم شده بودند به محض این که حس کردن من ممکنه سر و صدا کنم فلنگ را بستن و رفتن. آقا یا خانومی که نشستی و خبر جعل میکنی، کاش اقلاً یک بار این طرف ها یه سر میومدی و محیط را میدیدی. کاش میدونستی که اینجا امنیت حرف اول را میزنه. کاش اقلاً اگه نمیومدی اخبار اینجا را میخوندی. کاش میدیدی که دعئای هفته پیش توی Piccadilly الان تیتر اخبار اینجاست و پلیس در به در دنبال اون جوونهایی میگرده که با هم درگیر شدند و مردم اطراف (از جمله خود من) را ترسوندند. ماجرایی که توی تهران روزی هزارتاش اتفاق میفته و پلیس حتی خودش را درگیر هم نمیکنه.
 
من باز هم میگم. من آدم سیاسی نیستم. از مسیح علینژاد هم خوشم نمیاد. از این که اخبار و تحلیل هاش را با چاشنی دلسوزی و رقت و emotional کردن قضیه به خورد مخاطبش میده حال نمیکنم و این نوشته هم در واقع دفاع از اون نیست. بلکه دفاع از واقعیته. دفاع از ذهن گاهی زیادی ساده مردم در برابر هجوم دروغ و تهمته. به قول خود مسیح، این یه تجاوز رسمی از طرف تلویزیون دولتی به همه مردم ایرانه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مرسی از این که وقت میذاری و کامنت میذاری. سحر