شهر نو ;)

امروز بعد از مدتها تونستم اینجا یخ سر بزنم. مدتهاست که مشغول جابجا شدن هستم. از منچستر به سیاتل، بعدش به نیویورک و الان مدتیه که اومدم تورنتو توی کانادا. اینجا از نظر آب و هوا خیلی شبیه نیویورکه. به همون سردی و همون مزخرفی. اما آدمهاش خیلی بهترن. نیویورک خیلی شهر مرده ای بود برام. با این که شاید مرکز همه اون چیزی بود که من همیشه تو زندگیم میخواستم. مرکز صنعت مد و سکس. البته خیلی از کمپانی های بزرگ تولید محصولات پورن توی سیاتل فعال هستند و من برای همین هم کارم را از اونجا شروع کردم. اما حتی اون شرکتها هم خیلی هاشون بخشی از شرکتهای بزرگتری هستند که توی نیویورک ثبت شده اند. 
اومدن به آمریکا باعث شد شبکه دوستان و همکارانم به سرعت وبه شدت بزرگ بشه. اونهایی که توی لینکداین هستند شاید متوجه شده باشند. البته یه دلیلش هم این بود که بعضی دوستان اون تو هم دنبال سکس میگردن. نه فقط از ایران. از همه جای دنیا. وقتی توی پروفایلم میبینن که من مدل بودم و حالا هم توی صنعت پورن کار میکنم فکر میکنن من هنرپیشه پورن هستم. بعضی هاشون که خودشون توی این بیزینس هستن خوب طبیعیه که دنبال هنرپیشه یا همکار میگردن. اما اکثرشون فکر میکنن که خوب یه دختر خوشکل و تحصیل کرده که توی صنعت پورن کار میکنه حتماً میشه به راحتی باهاش ارتباط برقرار کرد و یه حال و حولی هم کرد. حالا اینها مهم نیست. مهم اینه که من اینجا توی تورنتو باید بتونم از این شبکه همکارها و دوستها استفاده کنم. 
توی همه این جابجا شدن ها و گشت و گذارها حس میکنم بیشتر پخته شدم. آدمها و جامعه های بیشتری را دیدم. چیزی را که سالها درسش را خونده بودم توی واقعیت و از نزدیک باهاش کار کردم. با دخترها و پسرهای خیلی خیلی زیادی صحبت کردم و شام و ناهار خوردم که هنرپیشه های پورن بودن. و با آدمهای تتو کرده و سبیل از بناگوش در رفته با قیافه های عجیب و غریب که یا کارگردان پورن بودن یا تصویربردار یا منشی صجنه. سر صحنه فیلمبرداری پورن بودم و نوت برداشتم و توصیه دادم. من با این که مدتها تو زمینه سکس تحقیق و کار کرده بودم، هنوز هم تصورم نسبت به صنعت پورن خیلی خیلی با چیزی که الان هست فرق داشت. این تجربه یکی دو ساله برای من به اندازه چند سال ارزش داشت. و به من دیدگاهی را داده که هیچوقت نمیتونستم با نگاه کردن از بیرون به دست بیارم. یکی از دخترهایی که باهاش دوست صمیمی شده بودم یه بار بهم گفت "سحر میدونی تضاد این کار من کجاست؟ اونجایی که من ازدواج کردم و صبح که از خونه میام بیرون همسرم را میبوشم که بیام چندتا مرد دیگه را بکنم و شب برگردم خونه." من هیچوقت به نکته های این شکلی دقت نکرده بودم. علاوه بر این قوانین و مقررات نوشته و نانوشته این دنیا برای خودش ظرایف و دقایق خیلی زیادی داره. من همیشه تصورم این بود که دستمزد دخترهای هنرپیشه پورن به نسبت این که چه کارهایی را اجازه بدن هنرپیشه مرد انجام بده تفاوت داره. مثلاً این که هنرپیشه مرد آبش را توی دهنشون بریزه یا روی تنشون بریزه. اما حداقل توی کمپانی هایی که من باهاشون کار کردم فقط کسایی دستمزد بالاتر داشتن که اجازه میدادن هنرپیشه مرد توی کسشون بریزه. همین. بقیه همه یه دستمزد ثابت میگرفتن. البته نه این که همه مثل هم بگیرن. به هر دختری بسته با قیافه اش، هیکلش، لوند بودنش، هنر بازیگریش و همه اینها یه دستمزد بهش پیشنهاد میشه. اما این دستمزد فقط در صورتی که اون اجازه بده هنرپیشه مرد آبش را توی کسش بریزه ممکنه بیشتر بشه. 
به هر حال همه اینها حالا دیگه برای من گذشته. کاری که الان دارم هنوز هم به صنعت سکس مربوطه اما دیگه پورن نیست. انگار زندگی من با این مقوله دوست داشتنی عجین شده. فقط امیدوارم این سرما و برف باعث تشدید افسردگیم نشه. قول میدم به محض این که یه کم بیشتر جا بیفتم بیشتر بنویسم و از خودم خبر بدم.  

۸ نظر:

  1. otagh khali bara ejare daram hala ke ta Toronto omadi. donbale yeki migardam .ye irani va ye quebeci va ye khanom preferable mikhaim. shoma ham position khali bara porn soragh dashti dar film badit be ma khabar bede tarjihan naghshe straight age dige nashod gay

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. هاها. ممنون. نه خونه و اینا را گرفتم. مشغول کار هم هستم. البته همونطور که گفتم دیگه در زمینه پورن نیست.
      البته میدونم که شوخی کردی، اما بازی کردن توی پورن اونقدرها هم که فکر میکنی راحت نیست. مطمئنم اگه این کار را بکنی حتماً خیلی زود پشیمون میشی.

      حذف
    2. خب پول دراوردن که راحت نیست. مگر اینکه دختر باشی و هات

      حذف
    3. شما متوجه شدی که الان به دخترها توهین کردی؟

      حذف
    4. نه فقط به فمنیستها توهین کردم خیلی هم زیاد

      حذف
  2. درود. من هم مشاور فيلمنامه يك سريال بودم. ماجرا از اين قرار بود كه يك سريال در حال ساخت در اواسط فيلمبرداري قبل از تدوين نهايي به دليل نشان دادن اعتياد زنان (و اجبار شوراي نظارت) مجبور به حذف برخي از سكانسها شده بود و اين براي كارگردان اصلاً خوشايند نبود و به دستيارش گفته بود: به يك روانشناس مراجعه كن و راه حلي براي نشان دادن اعتياد زنان پيدا كن. و دستيارش هم پس از مراجعه به چندين روانشناس و عدم نتيجه مطلوب به من مراجعه كرد. اين دستيار دلسوز اين قدر نگران افشاي سناريو بود كه حاضر نمي شد اسم سريال و متن سناريو را به من بدهد. فقط نام كارگردان را گفت و با مقداري اضطراب مختصري از ماجراي سريال را برايم تعريف كرد و من هم توانستم تصويري كلي از ماجراي اين سريال پيدا كنم و به آقاي دستيار پيشنهاد دادم كه اعتياد زنان سبك تر و با نشانه هاي كمتري همراه است و با نشان دادن منقل و سيگار نمي توان كاراكتر جالبي در اين زمينه خلق كرد. و به ايشان گفتم اگر اين اعتياد را به صورت سوء مصرف مواد الكلي (مشروب) نشان بدهيد هم به واقعيت نزديكتر است و تا حالا (اين ماجرا مال چند سال پيش بود.) اين چنين كاراكتري در صدا و سيما نشان داده نشده است. ايشان هم قبول كردند و خداحافظي كردند و بعد از يك سال سريالي در صدا و سيما پخش شد كه در قسمتهاي مياني سريال يك دفعه فهميدم كه همان سريالي بود كه مشاورش بودم و از اين بابت خوشحال شدم كه ايده من اجرا شده بود و از خط قرمز اداره نظارت سيما در نمايش زن مشروب خور رد شده بوديم. البته اين نكته را به عرض برسانم كه من بدون دستمزد و يا درخواست اين كه اسمم در تيتراژ بيايد مشاوره دادم.
    در ايران به خاطر محدوديتهاي زيادي كه داريم سناريوها به سمت تكراري شدن رفته است و اين باعث كسادي صنعت فيلم و سريال ايران شده است. من نمي خواهم مشاور فيلمهايي باشم كه كاملا پورنو هستند اما وقتي مي بينم كه در فيلمهاي جمهوري اسلامي، زن و شوهر نه تنها مثل خواهر و برادر بلكه مثل دو نفر غريبه كه بايد حجاب را رعايت كنند نشان داده مي شوند و به روابط جنسي نمي توان سر سوزني اشاره كرد به اين فكر مي افتم كه شايد سريالهاي ما در واقع برنامه كودك اما با كاراكترهاي بزرگسال است كه «خاله بازي» هاي گوناگوني در آن به نمايش در مي آيد.
    با تشكر
    يك روانشناس ناشناس

    پاسخحذف
  3. هاهاها نکته خیلی جالبی بود. برای درست کردن فیلم و سریال تو ایران واقعاً دست آدم بسته میمونه.

    پاسخحذف
  4. نیستی سحر. دلمون تنگ شده.

    پاسخحذف

مرسی از این که وقت میذاری و کامنت میذاری. سحر