11 دقیقه

ماجرایی که اینجا میخوام تعریف کنم مربوط به چند سال پیش میشه که من وسطهای درسم بودم هنوز. یادم نیست کتاب "11 دقیقه" اثر پائولوکوئیلو تازه در اومده بود یا ما تازه پیداش کرده بودیم. اما به هر جال همه ماجرا از همینجا شروع شد. یه روز توی دانشگاه یکی از بچه ها گفت بچه ها این کتاب را خوندین؟ من همیشه کتابهای پائولوکوئیلو را دوست داشتم و ایران هم که بودم همیشه میخریدمشون. اما اسم این یکی را اصلاً نشنیده بودم. برام جالب بود که چطور این کتابش ترجمه نشده. کتاب را خریدم و خوندمش. ماجرای کتاب درباره یه دختر برزیلیه که برای داشتن یه زندگی بهتر میره اروپا، اما کارش اونطور که میخواسته پیش نمیره و به خاطر مشکلات مالی شروع به تن فروشی میکنه. این کار اوایل براش خیلی سخت و غیر قابل قبول بوده. اما کم کم یاد میگیره که همه اون عذابی که تصور میکرده این کار داشته باشه در واقع فقط توی زمان سکس اتفاق میفته. یعنی اگه قراره با کسی 2 ساعت هم بخوابه، باز قسمت اصلی سکس از 11 دقیقه بیشتر نمیشه. و یاد میگیره که این 11 دقیقه در واقع چیز مهمی نیست و میشه تحملش کرد. و در انتها با توجه به تجربه هایی که پیدا میکنه و آدمهایی که باهاشون برخورد میکنه به لذت هایی میرسه که کمتر زنی واقعاً میتونه برسه. کتاب گرچه در قالب داستان و با شخصیت ها و ماجراهای خیالی نوشته شده، اما تقریباً همه اش واقعیت داره و خیلی از چیزهاش را خود من شخصاً تجربه کردم. حتماً توصیه میکنم اگه تونستین بگیرین و بخونینش. البته میگم ترجمه فارسی نداره و باید انگلیسیش را بخونین. البته شاید یه روزی خودم ترجمه اش کردم و چاپ کردم :) فکر کنین. رو جلد کتاب نوشته باشه مترجم دکتر سحر برادران :)))
به هر حال، یه مدت بحث ما تو دانشگاه سر این کتتاب بود. به خصوص که مباحثش به تحقیقات ما هم خیلی نزدیک بود. یه روز خونه چند تا از بچه ها جمع شده بودیم عصر شنبه آخر هفته و گپ میزدیم که بحث به این کتاب کشیده شد باز. یکی از چیزهاییش که اون روز خیلی روش بحث شد همین بحث 11 دقیقه بود. چند تا از بچه ها معتقد بودن این درست نیست و بعضی وقتها سکس میتونه خیلی بیشتر از 11 دقیقه طول بکشه. یه تعداد دیگه از جمله خود من معتقد بودیم که سکس اگه از 10 دقیقه بیشتر طول بکشه یعنی حتماً دارویی مصرف شده، و گرنه بدن زن و مرد امکان نداره 10 دقیقه تو حالت سکس فعال باشه و به ارضا نرسه. بحث پیش رفت و هیچ طرف هم راضی نمیشد. تا این که یکی از بچه ها گفت دوست پسر من همیشه حداقل 15 دقیقه دووم میاره و میتونه کل 15 دقیقه بکنتم. کار به شرط بندی رسید و توی کل کل های دانشجویی قرار شد به دوست پسرش زنگ بزنه و بیاد عملاً امتحان کنیم. زنگ زد و بهش گفت که بیاد فلان جا، اما بهش نگفت که جریان چیه. تا پسره برسه راز بحث ها ادامه داشت و کار به شرط بندی رسید و نفری 100 یورو گذاشتیم وسط. یه پولی حدود 800 یورو جمع شد که اگه ما میبردیم باید بین 3 نفر تقسیم میکردیم. صحبت پول که شد بچه ها شروع کردن به این که خوب شما اگه برید توی اتاق و سکس کنین که ما نمیفهمیم چقدر واقعاً طول کشیده و ممکنه بخواین پول ما را بالا بکشین. دوباره بحث بالا گرفت و قرار شد سکس همونجا جلوی چشم همه انجام بشه. اما اون دختری که دوست پسرش داشت میومد راضی به این کار نبود. قرار شد یه نفر دیگه انتخاب کنیم که با پسره سکس کنه. اما کسی داوطلب نمیشد. کلی خندیدیم و مسخره بازی درآوردیم. آخر قرار شد قرعه کشی کنیم و اسم هرکس که دراومد دیگه نه نیاره. قرعه کشیدیم و خوب معلومه اسم چه بدبختی از توی کیسه دراومد. سحر.
اول دختره را بردم توی اتاق و خیلی باهاش صحبت کردم که مطمئن شم مشکلی نداره و راضیه. که ظاهراً راضی بود. بعد از نیم ساعتی پسره اومد. از در خونه که اومد تو همه شروع کردیم جیغ زدن و خندیدن. پسره بیچاره یه کم هاج و واج موند. آخه 8 نفر دختر همه یک صدا بهش نگاه کردن و جیغ زدن. دوست دخترش بوسش کرد و بردش تو اتاق که براش توضیح بده چیکار باید بکنه. بعد از 10 دقیقه دختره اومد بیرون گفت دوست پسرش میگه قبوله، به شرطی که نبینه با کی داره سکس میکنه. خوب خیلی کار برای من حداقل راحت تر شد. قرار شد دوست دخترش بره تو اتاق چشمهاش را ببنده و بیارتش تو هال. یکی از بچه های صاحبخونه رفت چند تا پتو و بالش آورد که زیرمون بندازیم. قبلش قرار مدار گذاشتیم که هیچ کس فیلم یا عکس نگیره و منم بدن این که سعی کنم پسره را زود برسونم فقط و فقط سکس کنم. نه بوس، نه لیس، نه صدای آه و جیغ (خداییش این یکی برای من کشنده بود ولی قبول کردم).
دختره دوست پسرش را آورد و کمکش مرد روی پتو دراز بکشه. بچه ها همه دورمون نشسته بودن و مثل گرگ نگاه میکردن که من چیکار میکنم. یه نگاه دیگه به دختره کردم که مطمئن بشم مشکلی نداره. با سرش اشاره کرد که شروع کنم. پا شدم اول لباسهای خودمو درآوردم. هر تیکه ای را که در میآوردم بچه ها یه جیغ میزدن و کلی میخندیدیم. پسره هم از خنده و مسخره بازی ما خنده اش گرفته بود، اما نمیدید که چه خبره. آخرین تیکه ای که درآوردم شورتم بود. با درآوردنش چنان جیغی زدن بچه ها که صاحبخونه پاشد پنجره ها را بست که صدا بیرون نره. بعد نوبت درآوردن لباسهای پسره شد. باز همون جیغ و هوار. شورتش را که درآمردم همه با هم جیغ زدن و دستشون را جلوی دهنشون گرفتن و ریسه رفتن از خنده. خنده از مسخره بازی ای که داشتیم میکردیم. از این که هیچ کدوم باورمون نمیشد واقعاً این کارو بکنیم. چیزی که توی شورت پسره بود واقعاً دوست داشتنی بود. بزرگ بود خیلی، اما هنوز سفت نشده بود و نمیتونستم بکنمش تو. قرار شده بود حرف نزنک که پسره نفهمه کی داره باهاش سکس میکنه. به بچه ها اشاره کردم که خوب حالا اینو من چیکارش کنم؟ بچه ها از خنده دیگه روده بر شده بودن و دلشون را گرفته بودن و دور خونه میخندیدن. با دست اشاره کردم که چند تا بوسش میکنم تا بزرگ بشه. همه قبول کردن.
شروع کردم به بوسیدن و لیسیدنش. همه ساکت ساکت بودن و با دقت نگاه میکردن. بعد از چند بار لیسیدن شروع کرد به بزرگ شدن. یه کم سرش را کردم تو دهنم و شروع کردم آروم مکیدن که یکی از بچه ها اومد دست زد پشتم و اشاره کرد که این کارو نکنم. چون خلاف مقررات بازی بود. از تو دهنم که درش آوردم به اندازه کافی بزرگ و سفت شده بود که بتونم شروع کنم. در کیفم را باز کردم و یه جعبه کاندوم درآوردم. بچه ها با دیدن جعبه کاندوم دوباره جیغ و خنده سر دادن. زود یه کاندوم درآوردم و کشیدم بهش. واقعاً بزرگ بود. اینقدر که ته کاندوم یه کم بهش فشار میاورد. اما مهم نبود. یه کم مایع lube هم که تو کیفم داشتم بهش زدم چون خودم هنوز خشک خشک بودم. پا شدم پاهامو گذاشتم دو طرف پسره و نشستم و با دستم گرفتم که بذارمش تو. یکی از بچه ها با موبایلش شروع کرد به وقت گرفتن. من شروع کردم بالا و پایین رفتن. با این که فکر میکردم الان 7 نفر دیگه نشستن و دارن منو مثل فیلم نگاه میکنن و این باعث میشد فکرم متمرکز سکس نباشه، اما اون چیزی که توی من تو میرفت و بیرون میومد به اندازه کافی پرم کرده بود که لذت ببرم. سکوت کامل توی خونه بود و هیچ صدایی از هیجکس در نمیومد. زیر چشمی و در حالی مه داشتم بالا و پایین میرفتم بهشون نگاه کردم. شهوت توی چشمهاشون موج میزد. یکی دوتاشون دستشون لای پاشون بود و داشتن خودشونو میمالیدن. همین باعث شد منم شهوتی بشم بیشتر. داشتم لذت میبردم. دلم میخواست جیغ بزنم، اما قرار بود این کارو نکنم. مهم نبود چقدر وقت داره میگذره. مهم این بود که این تجربه جدید را دوست داشتم. داشتم کم کم به ارگاسم میرسیدم. اگه من ارضا میشدم قبل از این که این پسر آبش بیاد هم پول را باخته بودم و هم برای خودم آبرو ریزی بود. اما انگار دیگه هیچی مهم نبود. چشمهامو بستم و فقط  نفس نفس میزدم. صدای نفس زدن بچه ها را هم میشنیدم و معلوم بود که شهوت همه فضای خونه را برداشته. پسره هم شروع به نفس نفس زدن کرده بود. یه کم سرعتم را بیشتر کردم. ریسک بزرگی بود. ممکن بود خودم خیلی زودتر از اون برسم. اما به هر حال ریسک کردم. وقتی صدای نفسهای پسره تندتر شد و شروع به ناله کرد فهمیدم داره میرسه. اما خود من هم با شنیدن صدای ناله هاش داشتم میرسیدم. تو یه لحظه اون حس قشنگ توی همه وجودم پیچید. همه تنم منقبض شد و انگار یه چیزی وسط دلم منفجر شد. نتونستم خودمو نگه دارم و جیغ زدم. در همین حال پسره هم یه داد بلند زد و ارضا شد. برای این که صدای جیغمو خفه کنم خودمو انداختم روش و شونه اش را گاز گرفتم و با هرچی توان داشتم جیغ زدم.
یکی دو دقیقه همینجور موندم. هیچ صدایی از هیچکس در نمیومد. نمیدونستم چرا. بلند شدم. یه جای گاز گنده رو شونه پسره مونده بود. سعی کردم با دست پاکش کنم، اما نمیشد که. دور و برم را نگاه کردم. چند تا از بچه ها چشمهاشون پر اشک بود. یکی دوتا همچنان دستشون وسط پاشون بود. یه بوس از صورت پسره کردم و بلند شدم. دوست دخترش پرید و سرش و گرفت تو بغلش و شروع کرد به بوسیدن لبهاش. من لباسهام را برداشتم و رفتم تو دستشویی. لباسهام را پوشیدم و دوباره آرایش کردم و خودمو مرتب کردم و اومدم بیرون. بیرون که اومدم دختره با دوست پسرش رفته بودن تو اتاق. دوتا از بچه ها بیرون در دستشویی منتظر من بودن. تا اومدم بیرون بغلم کردن. و شروع کردن به اشک ریختن باز. فهمیدم همه بچه ها از داغی اون سکس و این که هر دو ما به شدت ارضا شده بودیم یه کم هیجانی و احساساتی شده بودن. همه اومدن و بوسم کردن و بغلم کردن.
دختره از تو اتاق صدا زد که ما داریم میایم بیرون. دوست پسرم داره میره. ما همه رو مبل نشستیم. پسره اومد بیرون و باهامون خدافظی کرد. اینقدر قرمز شده بودم که مطمئن بودم فهمیده من بودم که باهاش سکس کردم. پسره که رفت رفتم پیش دوست دخترش. حس کردم ازم بدش میاد. بغلش کردم و بوسش کردم. سرش را گذاشت رو شونه ام و هق هق گریه کرد یه کم. بعد همینطوری که سرش رو شونه ام بود گفت هیچوقت دیگه این کارو با من نکن. بهش گفتم قول میدم. جو سنگین بود خیلی. اومدم نشستم. یکی از بچه ها برای این که جو را بشکنه گفت سحر حالا میخوای با 270 یوروت چیکار کنی. برگشتم طرفش. اصلاً مسابقه یادم رفته بود. موبایلش را نشونم داد. همه چیز فقط 8 دقیقه طول کشیده بود.

۴۳ نظر:

  1. اولین باره میام اینجا. تو در انگلیس درس خوندی؟

    پاسخحذف
  2. من كاري ندارم كه نويسنده اين وبلاگ چه كسي است و تحصيلاتش در چه حد است و كجا زندگي مي كند. تمركزم را روي اين نكته گذاشتم كه اگر نويسنده اين وبلاگ در جهت كمك به جامعه ايران وبلاگ مي نويسد، كمكش كنم.... هميشه كمك كردن را دوست داشتم و از اين كه مشكلات ديگران را حل كردم افتخار مي كنم. من هم روانشناس هستم اما به روانشناس بودنم افتخار نمي كنم. آنچه يك پزشك و يا يك آتش نشان را پر افتخار مي كند رفتار خيرخواهانه آنهاست نه مدرك و شغل و مقام اين افراد
    با تشكر
    يك روانشناس ناشناس

    پاسخحذف
  3. خشونت‌ خانگی
    http://www.radiozamaneh.com/128584
    با تشكر
    يك روانشناس ناشناس

    پاسخحذف
  4. مرسی برای جواب (در مورد سوال درس خوندن در انگلیس / کامنت اول این پُست).
    پریشب و دیشب تقریبا همه پُستهای قدیمی رو خوندم. من وقتی چیزی میخونم یا میبینم (فیلم)، خیلی دوست دارم چفت و بست داستان یا فیلم یا خاطره با هم بخونه.
    راستی این ماجرای 11 دقیقه توی لندن اتفاق افتاده یا جنوب انگلیس؟
    قربانت - شاهرخ

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خواهش. توی منچستر. من هیچوقت لندن زندگی نکردم.

      حذف
  5. راستی یادم رفت بنویسم که وبلاگت مشکل فنی داره گویا. هرچی سعی کردم موقع کامنت گذاری اسم بزارم نشد. در نتیجه شد بی نام. به همین دلیل اسمم رو توی متن کامنت نوشتم.

    قربانت - شاهرخ

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نمیدونم. اگه اشکالی هست من بلد نیستم درستش کنم :( ولی تا جایی که میدونم اگه اسم بنویسی یه آدرس سایت هم ازت میخواد که میتونی هر چیزی بذاری مثل www.yahoo.com یا هر چیز دیگه. دیگه نباید مشکلی باشه.

      حذف
  6. سلام عزیزم من همون فیل و هندستونم. به اونایی که بهت توهین میکنند بگم چون ندیدند حقیقت ره افسانه زنند.وبلاگت بسیار خوبه و خودت واقعا یک زن واقعی . من خیلی وقته به وبلاگت سر میزنم و به نظرم دیدت به سکس بسیار طبیعی و نرماله .دقیقا چیزی که باید یک زن باشه.قابل توجه خیلی از خانم های ایرانی که متاسفانه مد شده اول باج میگیرن وبعد یه سکس زورکی میزارن که نه خودشون میفهمن نه طرف. و متاسفانه به جای خصلت های مردانه دنبال لطافت زنانه هستند. متشکرم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مرسی عزیزم. من راجع به این موضوع قبلاً نوشتم. اما باز هم حتماً مینویسم. به نظرم خیلی نکته مهمی را اشاره کردی.

      حذف
  7. چه کسشرات . عجب ذهن خلاقی داری برای داستان نوشتن
    من که مطمئنم بالای 11 دقیقه دووم میارم
    حالا چیکار کردی با اون 800 یورو؟ از خلاقیتت هم میتونی در جواب دادن استفاده کنی
    تو که برات مهم نیست دیگران بفهمن کی هستی چرا از خودت ویدئو نمیذاری؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. به کوری چشم تو و کون لقت. به تو چه مربوطه؟ تو اومدی یه چیزی بخونی خوشت بیاد بری جقت را بزنی دیگه. برو ول کن بذار باد بیاد.

      حذف
  8. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  9. روز جهاني زن خجسته باد. چند تا لينك براي مطالعه ميزنم.
    http://www.radiofarda.com/archive/news/20140308/143/143.html?id=25289700
    http://www.radiozamaneh.com/128812
    http://www.radiozamaneh.com/128612
    http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/03/140307_u07_condom_piercer_verdict.shtml
    با تشكر
    يك روانشناس ناشناس

    پاسخحذف
  10. روز جهانی زن بر تو زن زیبا و ازاد مبارک.تو دقیقا مصداق شعر خانلری هستی.عمر در اوج فلک برده به سر دم زده در نفس باد سحر تو دقیقا مصداق همون عقابی که حاضر بود در اوج فلک بمیره ولی حقارت و ذلت و اسارت رو تحمل نکنه. دمت گرم و سرت خوش باد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آق بردیا!یعنی سکس در حضور دیگران رفتن به اوج فلک هست؟عمیقا متاسفم برات.ای کاش اسم خانلری رو نمیاوردی.متاسفم.

      حذف
  11. زنان هندی لباس‌هایی که حین مورد تجاوز قرارگرفتن به تن داشتند به نمایش گذاشتند
    http://observers.france24.com/fa/content/20140307-indian-women-share-photos-clothes-worn-when-sexually-assaulted
    با تشكر
    يك روانشناس ناشناس

    پاسخحذف
  12. اینکه نویسنده یه روزنامه یا وبلاگ یا کتاب و....آزاده نظرات و ادعاهای خودش رو داشته باشه درسته.اما روبروی این داستان همین آزادی هم برای خواننده ها و مردم هست و اونا میتونن ادعا و صحبت نویسنده رو آزادانه نقد کنن.بنابراین استدلال هر صاحب مقاله یا گوینده ای که میگه "هر کی دوست نداره نخونه یا نیاد"غلطه.هر کسی میتونه باید بخونه و نقد یا رد کنه.اهمیت داستان اونجاست که هردو طرف دست به فحاشی نزنن مگر اینکه واقعا چاره ای نمونه.اعمال سانسور و حذف نظرات هم به همین اندازه زشت و وحشتناکه.مثل خفه کردن یک صداست.از طرف هرکی اعمال شه فرق نمیکنه.
    من این وبلاگ رو میخونم و نظرات خواننده هارم میخونم.شخصا هم فکر میکنم نویسنده دروغ میگه.هم در مورد هویتش هم در مورد اکثر داستاناش.خب این نظر منه و آزادانه هم بیانش میکنم.اما یه مورد جالب که توی کامنتای این پست دیدم،زیرکی آقای شاهرخ بود.ایشون متوجه مطلبی شد که من با اینکه مطلبو خونده بودم اصلا بهش دقت نکردم اونم همون سوتی فاحش "یورو" و "پوند" بود.اگر شما کامنتارو دنبال کرده باشین میتونین ببینین که نویسنده با ریاکاری اون کامنت مچگیری یورو رو پاک کرده و در عوض کامنتی که جناب شاهرخ تشکر کرده رو باقی گذاشته.توضیحی هم که راجع به ریت داده بود موجه نبود.همون مساله بین فرانک سویس و یورو هم هست.بین کرون و یورو هم هست.اما شما وقتی میری کشور دیگه ای پولی که همراهت هست پول رایج اون کشوره،نهایتا یه مقدار پولتم به یورو یا فرانک نگه میداری یه جای امن.اشتباه دیگه نویسنده این بود که در توجیه این سوتی گفته بود"اکثرا لهستانی" بودن.در حالیکه لهستان عضو یورو نیست و واحد پول خودشو داره.پس یه لهستانی همراه خودش یورو لزوما نمیاره انگلیس.(نمیگم اصلا نمیاره).ولی اینا همه به کنار.وقتی نویسنده ،کامنت شاهرخ رو پاک کرده این خودش گویای همه جیزه.چرا شما اگه به خودت مطمینی نظرات رو پاک میکنی؟غیر از اینه که چون دروغت رو نشون داده؟لابد میخای بگی خود شاهرخ خواهش کرده!!!
    کامنت یکی دیگه از خواننده هام که در مورد دکترای ایشون پرسیده بود هم پاک شده و ایشون هم حرف درستی زده بود.هر کسی هر جای دنیا دکترا میخونه باید مقاله و مطلب منتشر کنه و شما اگه اسمشو جستجو کنی حداقل یه مقاله ازش خواهی یافت.اما وقتی شما "سحر برادران"رو جستجو میکنی اصلا چیزی در این مورد وجود نداره.یکی از خواننده ها اصرار کرده که ایشون ویدیو بذاره از خودش.این درخواست چندان منطقی نیست.اما اینکه از ایشون که خودش اصرار داره دکترا گرفته و اسمش هم سحر برادران هست خواسته بشه که پی-دی-اف یا ابسترکت پایان نامه دکتراش رو به صورت مستند بذاره منطقیه.نه تنها خصوصی نیست بلکه طبق قانون شما باید یه نسخه اش رو هم به کتابخونه بدی.ممکنه دیدن کلش پولی باشه اما خلاصه اش باید مستند موجود باشه.پس چرا اسمی از ایشون نیست و کامنت رو هم پاک کرده؟غیر از اینه که داره دروغ میگه؟(لازم نیز سرچ تخصصی باشه تو گوگول بزنی باید حداقل یه عنوان پیدا شه)
    ایشون مدام میگه هرکی شک داره از دانشگاه منچستر بپرسه.همانطور که گفتم بدون پرسیدن هم باید پیدا بشه.اما من از طریق یکی از رفقا از Jackie Stacey و Laura Doan سوال کردم.اونا همچین چیزی رو تایید نکردن.تایید نکردن که همچین کسی وجود داره.شما بهشون بگو تایید کنن من عین تاییدشون رو منتشر میکنم همینجا..به هر حال من معتقدم ایشون دروغ میگن و جدیدا سانسور هم میکنن.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. تازگي ها دستم هم كج شده تازه :)))
      خانومم. شما كه خودت بدجور فحش هاي چارواداري نثار ملت ميكني تو وبلاگت. حالا جوابهاي من برات فحاشي شد؟

      حذف
    2. خوانندگان عزیز،قضاوت با شما.
      (حرفهای من هست جواب(!!!!) ایشون هم هست).

      حذف
    3. مهربانی هست. سیب هم هست. چه جالب در و تخته به هم جور شد :))) خانومهای با سلیقه میدونن من چی میگم ;)

      حذف
    4. فرزاد گیر نده دیگه. خب نویسنده نمیخواد هویتش معلوم باشه. این حق هر آدمیه مادامیکه آزاری نداره. اینجا هم یه وبلاگ خصوصیه و هیچکدوم از ما زورکی نمیاییم برای خوندن. فرض کن یه سری داستانه. یا خوشت میاد یا نمیاد. من اگر در مورد پوند و یورو گیر دادم بهش فقط و فقط همونجوری که ذکر هم کردم، میخواستم چفت و بست داستان باهم بخونه. حالا اینکه این اتفاق واقعا افتاده یا ساخته ذهن نویسنده است مهم نیست. در مورد هویت نویسنده هم لطفا بهش گیر ندین. چه تفاوتی میکنه؟ اینکه دختره یا پسر، دکتره یا فوق لیسانی یا لیسانی یا دیپلم یا سیکل، چه فرقی میکنه؟
      سحر جان تو هم قرار شد لطف کنی بری متن داستان رو عوض کنی یورو بشه پوند که دیگه مجبور نباشی هی بیای جواب این سوال منطقی خوانندگان رو بدی.
      آها راستی فرزاد، خودم براش نوشتم میتونه کامنت من رو پاک کنه، ولی حتی اگر خودمم نمیگفتم بازم اینجا خصوصیه و این حق رو باید بهش بدیم بر حسب اصول. سانسورچی به کسی میگن که اصولا نمیزاره دیگری حرفی بزنه و این چندان شامل کامنتدونی وبلاگها نمیشه، چرا که من و تو میتونیم وبلاگ خودمون رو راه بندازیم و هرچی دوست داریم بگیم اونجا. عین اینه که یکی بیاد توی خونه ما بخواد ایراد بگیره از دکوراسیون. این طفلکی به مراتب بهتر از دیگران جواب میده به خوانندگانش. بازم جای شکرش باقیه.
      سحر جان یا هر اسم دیگه ای که داری، خوش و خرم باشی و بنویس خلاصه... فقط چفت و بست داستان رو بپا که ما مخمون به خارش نیفته بیاییم بهت گیر بدیم

      حذف
    5. نمیخواستم دیگه جواب بدم فقط ببین شاهرخ.ایشون خودش شدید اصرار داره که دکتر سحر برادران هست.این خاطرت باشه.فقط هم کامنت تو رو پاک نکرده بود.اون کامنتی که یه نفر بهش در مورد مقاله و دکترا گفته بود رو هم پاک کرده بود.همچنینان که میبینی هم هیچ جوابی نداره بده و به جای جواب به ایرادات اومده مزخرف گفته.ایشون میگه دکتر برادران هست و میگه از منچستر بپرسید.ما هم با استدلال بهش گفتیم دروغ میگه.از این به بعد هم سعی کن وکیل کسی نشی عزیز.

      حذف
    6. فرزاد عزیزم، من وکیل خودم که میتونم باشم آره؟ خب وقتی اسم من آورده شده توی کامنتها حق دارم بیام حرفم رو بزنم دیگه. کامنتهای تو یک مقداری عصبانی هستن... یا شاید من این لحن عصبانی رو توش میبینم. خلاصه اینکه عصبانی نباش داداش من، چیزی نشده که، یک وبلاگه مثل میلیون تای دیگه. فعلا ماچ به لپت (کاملا دوستانه) و روز و شب همگی خوش.

      حذف
  13. فرزاد جان احتياج به اثبات نداره.كاملا مشخصه

    پاسخحذف
  14. آفرین فرزاد. بسیار منطقی بود جوابت. در ضمن هر دروغی یه نیمه عمری داره. ازون زمانش که بگذره با کمی دقت (همون کاری که شما کردین) میشه بوی گندشو حس کرد. دوستان دیگه هم اگه "sahar baradaran" manchester رو سرچ کنن می بینن که جز اکانت های تقلبی ای که ایشون در فیسبوک لینکداین و گوگل پلاس نتیجه ی دیگه ای از سرچ نمیگیرن. در ضمن من با pha models هم تماس گرفتم. شخصی به اسم سحر براداران نمی شناختند.

    پاسخحذف
  15. هاها...بچه ها ترکوندین.این خانم دکتر رو رها کنید.بریم آدرس زیر راجع به بفرمایید شام بحث کنیم.
    http://www.parsnews.at/2014/03/08/befarmaeed-sham-groupe-12/#comment-30635

    وقتی روشنفکرمون دکتر شریعتی و کدیور باشه روشنگر سکسی مون هم دکتر برادران میشه دیگه.ولش کنید اینو بذارین با اون روانشناسه با هم کسشعر تفت بدن.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام خانوم دکتر. پس چی شد بچه ها که ول نکردن؟ بعد از کامنت شما که فرمان آتش بس دادید هنوز هم ادامه دادند :))) بفرماید تشریف ببرید لالا. احتمالاً تفاوت ساعت بین سه تا کشور مختلف باعث عدم هماهنگی شده.

      در ضمن در همه این زمانی که شما و دوستانتون سعی کردین هجوم بیارین و به خیال خودتون من را ضایع کنید، .... ولش کن. ننویسم بهتره.

      حذف
    2. چرا سحر جان بگو عزیزم.بگو.که تو این مدت سوار آقای ویلیام بودی.ویلیام از خاندان سلطنتی.آخه ازدواجش با خانم کیت در خطر بود شما با آقای ویلیام خوابیدی موضوع حل شد.هر کی هم باور نمیشه زنگ بزنه از ملکه انگلستان بپرسه.بگو عزیزم.تازه کیت قبل ازدواج لزبین بوده یه بارم اون موقع با سحر جون خوابیده بوده.به ژون سحر.

      حذف
  16. من خیلی سعی کردم که باور کنم که داستان ها واقعی هستند. اما هر چی بیشتر می خونم بیشتر به این نتیجه می رسم که همه سر کار هستن.
    طبیعت و نگاه مردانه تو نوشته ها موج میزنه و تنافض داستان ها هم کم نیستن.
    به عنوان مثال من نمی دونم چطور آدم هایی که تو منچستر هر کجایی بریتانیای کبیر زندگی می کنن با یورو شرط بندی می کنن و از همه جالبتر تو کیفشون یورو همراهشون دارن...
    همه سر کارین بابا

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خیلی خوبه که به من به خاطر حذف کامنت های شاهرخ ااتهام سانسور میزنین، بعد خودتون رو .... سرسره بازی میکنین

      حذف
    2. حذف کردی دیگه.سانسور کردی.چرا شکر تناول میکنی دیگه.

      حذف
  17. آخه جالبیش اینجاست که سحر رشته خودشم بلد نیست درست.هیچ پسری تو اون شرایط راست نمیکنه مگر اینکه بازیگر پورنو باشه.بعد هم خانم دُختر ببخشید خانم دکتر ما یه درسی داریم به اسم روش تحقیق.متغیر وابسته و مستقل داریم.شرایط آزمایش و عوامل موثر بر اون رو داریم.15 دقیقه سکس تو شرایط عاطفی با دوست دختر در خلوت شرایطش با آزمایش شما متفاوته.قابل استناد نیست.اشکالی نداره تصورات ذهنیت رو داستان کنی چون همین داستانها میتونه پایان روان درمانیت قرار بگیره.تو مشکل جدی داری عزیز.فک میکنم میناب یعنی چیز منچستر روانشناس ایرانی داشته باشه.برو پیش اون یه داستان هم شبیه غریزه اصلی2 برامون ردیف کن.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ببخشید یادم نبود اون موقع کتاب ریاضی و روش تحقیق دم دستمون باشه و استادراهنمامون را هم خبر کنیم بیاد.

      حذف
    2. شما واقعاً فکر میکنی من دارم زندگی داشنگاهیم را اینجا مینویسم؟ شما چیزی به اسم fun به گوشت خورده؟

      حذف
  18. دروغ و تصنعی یودن نوشته ها کاملا مشخصه من موندم تو چه لذتی میبری از گفتن این همه مزخرف.

    پاسخحذف
  19. من ترجیح میدم راجع به این کامنت ها چیزی ننویسم چون دیگه واقعاً برام مهم نیست. تنها چیزی که برام مهمه اتهام سانسوره. من هیچوقت چیزی را تا واقعاً لازم نبوده سانسور نکردم. کامنت هایی را هم که پاک کردم چون اطلاعاتی توش بود که باعث شناخته شدن هویت کسانی میشد که کامنت گذاشته بودند. آره من چند تا از کامنت ها را پاک کردم، اما نه به خاطر خودم. خودت دیدی که اون کامنت ها تا مدتها اینجا بودن و فقط وقتی کار به اسم و مشخصات کشید پاکشون کردم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. چيزي براي گفتن نداري،افشا شدي رفت.وايسادي داري روداري ميكني.بالاخره كسي كه تو جمع سرسره سوار ميشه اونم مال مردمو بايد خيلي پررو باشه ديگه.ولي خوب مچتو گرفتن

      حذف
    2. آخ نگو. هر بار که بهش فکر میکنم قلبم میگیره. فکر نمیکردم به این زودی افشا بشم برم. حالا تو میگی چیکار کنم؟

      حذف
    3. من ميگم بيشتر مطالعه كن فرق پوند و يورو و اينارو ياد بگير)))

      حذف
  20. آغا سحر عن رو هم نزن،برو از اين به بعد بيشتر دقت كن،گه زدي رفت.تو

    پاسخحذف
  21. درود.
    از آنجايي كه يكي از كامنتها به من كه با نام "يك روانشناس ناشناس" در اين وبلاگ كامنت مي گذارم مربوط مي شد؛ لازم ديدم مطالبي را براي دوستان بنويسم.
    بنده به هيچ عنوان نويسنده اين وبلاگ را نميشناسم اما از ايشان خواهش كردم و ميكنم كه در جهت سلامت و آگاهي جامعه مطالب خودشان را ارائه كنند. بي شك افراد فعالي مثل نويسنده اين وبلاگ مي توانند مطالب آموزنده تري را به رشته تحرير در آورند و بنده و بقيه عزيزان را روشن نمايند.... بايد بپذيريم مشكلات جنسي در كشورمان بسيار بحراني و مشكل ساز شده است و آمار فحشا و تجاوز و طلاق گوياي واقعيات است و اميدوارم با توجه به پشتكار نويسنده اين وبلاگ، مطالب اموزنده تري را در زمينه تشخيص اختلالات و درمانهاي جنسي را شاهد باشيم.
    نوشتن داستان هاي پورنوگرافي هم براي من هم كاري ندارد اما يك روانشناس در جامعه بحران زده ايران مي تواند كارهاي مهمتري انجام دهد. افرادي مثل دكتر انوشه كه به فانتزي سكسي روي آوردند يك دفعه مشهور و بعد از مدتي از اذهان عمومي ناپديد گشتند. زيرا مسائل سكسي مثل بنزين است كه يك دفعه شعله ور مي شود و پس از ارضا خاموش مي شود و همين مثال در مورد دكتر انوشه اتفاق افتاد و چون به شدت صحبتهاي تكراريش براي مخاطبانش قابل استفاده نبود، با افت شديد مخاطبان روبرو شد. يك اصل مهم در مورد پورنوگرافي اين است كه پورنو گرافي شايد سرگرم كننده باشد اما نتيجه اي براي مخاطب ندارد. اميدوارم مطالب اين وبلاگ براي خوانندگان نتيجه بخش و مفيد باشد.
    موفق باشيد
    يك روانشناس ناشناس

    پاسخحذف

مرسی از این که وقت میذاری و کامنت میذاری. سحر