حریم خصوصی

خیلی از ایمیل ها و مسیج هایی که به دستم میرسن شامل سؤالاتی هستن که مشمول حریم خصوصی افراد میشن. درسته که من اینجا سعی کردم خیلی راحت باشم و خیلی از چیزهایی که شاید برای خیلی ها خصوصی باشه را مینویسم، اما دلیل نمیشه که این انتظار ایجاد بشه که من کلاً حریم خصوصی ندارم و باید همه سؤال ها را جواب بدم. شاید باورتون نشه اما سؤال هایی در این حد که "وقتی داری سکس میکنی دوست داری تند تند بکننت یا یواش یواش؟"!!! یا مثلاً "تا حالا وقتی پریود بودی هم سکس کردی؟". این سؤال ها جوابشون خیلی خیلی شخصیه و نه من و نه هیچ دختر دیگه ای دوست نداره که این سؤالات ازش پرسیده بشه. به اضافه این که حتی اگه جواب این سؤالها را هم بدم چیزی به دانسته های کسی اضافه نمیشه. به فرض که من موقع سکس سرعت زیاد را دوست داشته باشم، این فقط منم که اینجوریم. از همه 6 ملیارد آدم دیگه ای که روز زمین زندگی میکنن 3 ملیاردشون اینطوری دوست دارن و 3 ملیاردشون اونطوری. 
اما در کل این قضیه ظاهراً ریشه دار تر از این چیزهاست و خیلی از حریم های خصوصی دیگه توی جامعه به شدت مورد تجاوز قرار گرفته و میگیره. دفعه قبل که ایران بودم برای یه سفر کوچیک میخواستم با پرواز از اصفهان برم تهران. خانومه توی بازرسی کیفم را خالی کرد و همه محتویاتش را ریخت رو میز. بعد انگار موارد منفجره پیدا کرده باشه جعبه کاندوم را برداشت و با عصبانیت گفت این چیه؟ من هم با کمال خونسردی جواب دادم "کاندوم". خانومه قرمز شد و یکی دوتا خانوم دیگه که پشت سرم بودن هم ریز ریز خندیدن. خانومه عصبانی تر شد و با تحکم گفت:"میدونم این چیه. لازم نیست اسمش را بلند فریاد بزنی. منظورم اینه که تو کیف شما چیکار میکنه؟". و باز من با خونسردی گفتم:"خوب کاندوم برای چی استفاده میشه دیگه؟ برای سکس". و خنده خانوم هایی که تعدادشون حالا توی صف بیشتر شده بود وضعیت را داشت وخیم میکرد دیگه. بعد خانومه انگار مچ گرفته باشه شناسنامه من را که به عنوان مدرک شناسایی بهش داده بودم باز کرد و صفحه ازدواج و طلاقش را گرفت طرفم و گفت "اینجا نوشته شما مطلقه هستی. پس اینها را برای چی استفاده میکنی؟" اینها را گفت و بلند شد و گفت شما با ما بیاین. دیگه داشتم دیوونه میشدم. منو بردن تو یه اطاقی توی فرودگاه که یه آقایی که ظاهراً رئیسشون بود اون تو نشسته بود. خانومه جریان را براش توضیح داد و رفت. بعد آقاهه رو به من کرد و گفت:"خوب بفرماید". من واقعاً مونده بودم چی باید بگم. اصلاً تصورش را هم نمیکردم که اینقدر جدی بشه. عصبانی بودم و در عین حال ترسیده بودم. و اخلاق سگ من که وقتی میترسم مثل پلنگ تیر خورده میشم. تا تونستم صدام را انداختم تو سرم و گفتم:"چیو باید توضیح بدم؟ کجای قانون نوشته بردن کاندوم تو هواپیما جرمه؟ حالا به فرض که جرمه. خوب بگیرین بندازین دور. سؤال و جوابش به چیه؟ اصلاً اون خانوم به چه حقی صفحه ازدواج شناسنامه من را خونده؟ من شناسنامه را به عنوان مدرک شناسایی بهش دادم و فقط صفحه اولش را حق داشته بخونه. حالا خونده، به ایشون چه ربطی داره که من کاندوم را برای چی میخوام. اصلاً من صیغه میشم آقا. چیه؟ شما میخواین صیغه ام کنی؟" از سر و صدای من و شنیدن کلماتی مثل کاندوم و صیغه و ازدواج و ... یه سری آدم دور اون اتاق جمع شدن و یکی دوتا از اون خانوم چادری ها اومدن تو. آقاهه که دید من اون روی سگم بالا اومده و واقعیتش هم خودش میدونست که یه گیر خیلی الکی دادن، برای جمع کردن قضیه شروع کرد به دعوا کردن و گفت که وسایلم را جمع کنم و برم گم شم. رفتم و سوار پرواز شدم. اما تا خود تهران فکر میکردم چی به این آدم ها اجازه میده که خصوصی ترین حریم افراد را به این راحتی سؤال و جواب کنن. 
چند وقت پیش یه ویدیو توی یوتیوب پخش شد که یه پیرمرد عرب که رئیس حزب نمیدونم چیچی بود داشت با نوه اش بالای یه کوه سکس میکرد که یه عده آدم رفتن و فیلمش را گرفتن و دختره را هم کتک زدن. این که اون پیرمرد چرا داشته نوه خودش را میکرده و این کار درستیه یا نه اصلاً نمیخوام صحبت کنم. اما اونهایی که رفتن و فیلم گرفتن و کتک زدن واقعاً فکر میکنن کار بهتری میکنن؟ واقعاً فکر میکنن دارن جلوی فساد را میگیرن؟ اون پیرمرد و دختر بیچاره که رفتن بالای کوه وسط یه دره دارن این کار را میکنن. خوب پس شما چیکاره این؟ 
وقتی آدم با دنیای این طرف مقایسه میکنه تفاوت از زمین تا آسمونه. خیلی اتفاق میفته که مردی به خونه من میاد و با هم میخوابیم و بعدش خدافظی میکنه و میره. حتی سؤال میکنه که میتونه برگرده یا نه. به همین سادگی. و من یک بار با یه آقای ایرانی خوابیدم که خیلی نمیشناختمش. و بعد از این که سکسمون تموم شد و کنار هم دراز کشیده بودیم شروع کرد به پرسیدن سؤال هایی مثل "چند سالته؟ چرا از من پول نگرفتی؟ جداً یعنی از هیچکس پول نمیگیری؟ پس تو درآمدت از کجاست؟ هر روز سکس میکنی؟ خانواده ات میدونن؟ ....." و هزار سؤال بی مورد دیگه. اینقدر که مجبور شدم پاشم روب بپوشم و با احترام ازش خواهش کنم تشریفش را ببره. و تازه از این رفتار بی ادبانه من ناراحت و عصبانی بود و در را هم پشت سرش زد به هم و رفت. 
دوستان باور کنین پرسیدن سؤال های خیلی خصوصی برای هیچ کس خوشایند نیست. حتی برای من که به قول معروف دهنم چفت و بست نداره. همیشه یکی از مشکلات مامانم با من این بوده که چرا من یه دفعه یه چیزی میگم جلوی بقیه که نباید بگم. و حتی توی فیسبوک هم خیلی ها بهم گاهی گفتن که فلان چیز را لازم نبوده بگی ها. اما من اینجوریم. من اگه پریود باشم و اعصاب نداشته باشم ممکنه تو فیسبوک بنویسم. اگه یه سکس خیلی دوست داشتنی داشته باشم که خوشم بیاد مینویسم. اگه هوس تن مردونه داشته باشم مینویسم. اگه لازم باشه شورتم را عوض کنم ممکنه بنویسم. اما حتی من هم گاهی از سؤال هایی که ازم میشه معذب میشم. 
در کل اگه سؤال هایی دارین که کلی هستن و به من سحر مربوط نمیشه حتماً بپرسید و من سعی میکنم حتماً جواب بدم. اگه سؤالی راجع به خودتون یا مشکلات خودتون دارین حتماً برام بنویسین و هرچی جزئیاتش بیشتر باشه من بیشتر میتونم کمک کنم. اما اگه میخواین بپرسین من این هفته با چند نفر خوابیدم و چطور بودن فکر نمیکنم نه شما به جوابی برسین و نه من لذتی از خوندن سؤالتون ببرم. 
در ضمن، همه اینها را با مهربونی گفتم، باز نیاین بگین تو چرا یه دفعه پاچه گرفتی و سلیطه شدی و نمیدونم فلان و بهمان. 

۵ نظر:

  1. خوب همه جور آدمی پیدا میشه

    پاسخحذف
  2. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  3. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  4. دختر خوب بابا ما خدا خدا میکنیم از این لجندونی بریم و د یگه هرگز پامونو توش نگذاریم اونوقت شما هی فیلت یاد هندوستان میکنه. مردشور جایی رو ببره که ادم نتونه توش موزیک مورد علاقشو تو لپ تاپش نگه داره.خوشبو و تمیز بگرده و بهش گیر ندن

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه. چه فیلی؟ چه هندستونی؟ فقط گفتم که این بلا سرم اومد :)

      حذف

مرسی از این که وقت میذاری و کامنت میذاری. سحر