شب سرد و من مست

امروز عصر یه جلسه عکاسی طولانی داشتم برای یه مدل لباس زیر که شرکت تازگی ها براش قرارداد گرفته. معمولاً موقع گرفتن عکس ها فضای آتلیه را سردتر از معمول میکنند که مدل عرق نکنه و بدنش توی عکس برق نزنه یا خیس به نظر نیاد. به خاطر همین وقتهایی که جلسه عکاسی طولانی دارم معمولاً با مشروب خودم را گرم میکنم. اما امروز ظاهراً یه کم زیاده روی کردم باز. گرچه حسابی گرم شدم و سرمای محیط را حس نکردم. کارمون که تموم شد دیگه نزدیکهای غروب بود. این زمستون لعنتی منچستر هم که انگار روزها میشن فقط چند ساعت. به هر حال بدون این که متوجه باشم که بیرون هوا چقدر سرده بعد از تموم شدن کار رفتم سر کمدم و یه دونه دامن کوتاه گلی که خیلی دوستش دارم را پوشیدم و بدون این که بلوز بپوشم فقط کاپشنم را روی کرست پوشیدم و زدم بیرون. از در که زدم بیرون سرمای هوا خورد تو صورتم و الزه فهمیدم چه خریتی کرده بودم. اما دیگه همت این که برگردم و لباس گرمتر بپوشم هم نداشتم. فقط زیپ کاپشنم را تا زیر چونه کشیدم بالا و تصمیم گرفتم برای این که گرم بشم یه قسمتی از راه را پیاده برم. نگاه های سنگین مردهایی که با چشمشون میخواستن پاهای لختم را بخورن روم سنگینی میکرد، اما من به قول اینجایی ها didn't give it a shit و به راه خودم میرفتم. از یه جایی چند تا پسر علاف افتادن دنبالم و شروع کردن به متلک گفتن و خندیدن. معمولاً اینجا که چنین اتفاقی میفته من خیلی نگران نمیشم چون میدونم که نمیتونن مزاحم بشن و نهایتش چهارتا جوک و متلک میگن و کار تموم میشه. حتی گاهی اگه منم بهشون چیزی بگم و بخندیم زودتر دست از سر آدم بر میدارن. شاید یه قسمت زیادی از لذتی که این پسرها میبرن از اینه که یه دختر را بترسونن یا نگران کنن. وقتی میبینن منم دهن به دهنشون باهاشون چرت و پرت میگم و اندازه خودشون کله خرابم خیلی بهشون حال نمیده دیگه سر به سرم بذارن. 
امشب که من طبق عادت شروع کردم به جواب دادنشون و اونها هم اومدن با من راه رفتن. یکیشون دستش را انداخت دور کمرم و به بقیه گفت این مال منه. اون یکی دستم را گرفت و گفت نه مال خودمه. خلاصه یه کم همینطور چرت و پرت گفتن و منم کلاً به هیچ جام نگرفتم. تا این که یکیشون دست برد لای پام و گفت شماها هرکاری میخواین بکنین این کس مال منه. انگار برق گرفته باشدم پریدم جلو و جیغ زدم و وایسادم با عصبانیت بهش نگاه کردم. انگار همشون از این عکس العمل من ترسیدن. چهار تا ببخشید گفتن و دست اون یارو را هم کشیدن و راهشون را کشیدن و رفتن. چون میدونن که اگه من شروع به جیغ و داد کنم یا حتی مشخصاتشون را به پلیس بدم کارشون تمومه. 
اونا رفتن اما من همچنان سر جام خشکم زده بود. دست بردم زیر دامنم که خیلی هم کوتاه بود. و دیدم بله، شورت یادم رفته بپوشم!! شورتی که سر کار پوشیده بودم مال محصولی بود که تبلیغ میکردیم و من بعد از تموم شدن عکاسی درش آورده بودم و یادم رفته بود مال خودم را بپوشم. تازه فهمیدم چرا این آدمهایی که از کنارم رد میشدن برمیگشتن و نگاه میکردن. و چرا وقتی اون پسره دستش را برد لای پام حس کردم مستقیم دستش روی کسم کشیده شد. 
حالا دیگه اثر مشروبه کم کم داشت میپرید و من سرما را حس میکردم. به خصوص لای پام چون گرمتر بود قشنگ انگار داشت یخ میزد. هیچوقت تا به حال فکر نکرده بودم شورت چه نقش مهمی تو گرم نگه داشتن آدم داره. به هر حال باید زودتر خودم را میرسوندم خونه. با این که تاکسی اینجا گرونه یه تاکسی گرفتم و تا خونه اومدم. توی ساختمون که اومدم هوا قشنگ گرم بود و تهویه خیلی خوب کار خودش را کرده بود. سمت آسانسور که اومدم یه آقایی از همسایه ها هم داشت دنبالم میومد. با این که پشتم بهش بود قشنگ حس میکردم که چشم از اونجای من برنمی داره. اومد با من توی آسانسور و ظاهراً یکی دو طبقه بالاتر از من میخواست بره. توی آسانسور هم هوا گرم بود و هم من از طرز نگاه زیرچشمی اون آقا عصبانی بودم و گرمم شده بود. بدون این که حواسم باشه اون زیر چه خبره زیپ کاپشنم را تا پایین باز کردم که دیدم آقاهه چشمهاش چهار تا شد. تا به خودم بجنبم دیدم با یه دامن خیلی کوتاه و بدون شورت و با یه کرست قرمز خال خال سکسی جلوش وایسادم. سریع کاپشنم را جمع کردم و قرمز شدم. دیگه رسیده بودیم به طبقه خودم. در که باز شد آقاهه با لوسی تمام گفت byeeeee. منم بدون این که نگاهش کنم یه بای گفتم و اومدم سمت آپارتمان خودم. 
اینقدر اعصابم از دست خودم خورد بود که کاپشنم را پرت کردم یه طرف و یه راست یه سیگار روشن کردم و رفتم لبه پنجره نشستم به دود کردن. بعد برای این که به خودم دلداری بدم پیش خودم گفتم خوب که چی؟ لخت بودم که بودم. مگه من این همه پیش مردهای مختلف لخت نشدم؟ مگه این همه سرشون را نکردن لای پام برای خوردنم؟ مگه این همه بعد از سکس لخت کامل با هم سیگار نکشیدیم؟ خوب این هم روش. اصلاً امشب دلم میخواد لخت باشم. لخت لخت. پاشدم دامن و کرستم را هم درآوردم. کگل شب را همینطوری تو خونه گذروندم. و الان هم که ت ورختخواب نشستم و لپتاپ را گذاشتم رو زانوم و دارم مینویسم. راستش اینجوری خیلی بهم مزه داد امشب. شاید باز هم این کار را امتحان کردم.

۲ نظر:

  1. ببخشید میتونم بپرسم چند سالته؟ همینطوری جهت کنجکاوی

    پاسخحذف
  2. بلاخره کس دادی یا نه ؟یا دستی حال کردی نه؟

    پاسخحذف

مرسی از این که وقت میذاری و کامنت میذاری. سحر