قواعد مسخره اجتماعی و مذهبی

معمولاً وقتایی که دلم از یه چیزی پره اینجا چیزی نمینویسم. اما یه وقتایی آدم دلش خیلی خیلی پره که باید داد بزنه و چه جایی بهتر از وبلاگ آدم. میدونم که همه اونهایی که به وبلاگ ها سر میزنن میدونن که آدم همیشه رو مود نیست که حرفهای خوب بنویسه. گاهی دلش میخواد فحش خواهر و مادر هم بده. لطفاً هم ایمیل نزنین حالا که "چی شده؟ نکنه پریود شدی؟" آره پریود بودم این هفته. هیچی هم ندارم که پنهان کنم. وقتی هم پریود میشم اعصابم قاطی میشه. اما این هیچ ربطی نداره. محض رضای خدا هر دفعه هم که یه خانومی را میبینین که اعصاب نداره نگین پریود شده.
من خیلی وقته که تصمیم گرفتم احساسات رو تو همه رابطه هام بذارم کنار. به خصوص از وقتی وارد دانشگاه شدم و روانشناسی را شروع کردم، یکی از اولین چیزهایی که بهمون یاد دادن این بود که با هیچ بیمار و مراجعه کننده ای ارتباط شخصی و عاطفی برقرار نکنیم. چون آدم یه کشش طبیعی داره که با کسی که براش درددل میکنه ارتباط برقرار کنه. به خصوص ما خانوم ها. 
اما انگار من این قرارداد را در مورد دوست ایرانی خودم که قبلاً راجع بهش براتون نوشته بودم زیر پا گذاشتم. نه این که دوستش داشته باشم. نه. خیلی وقته که دیگه کسی را نتونستم یا نخواستم دوست داشته باشم. اما این یکی را انگار یه جورایی دلم براش میسوزه. یه جورایی چند سال قبل خودم را توش میبینم. البته خوب این مرده و مشکل اقامت نداره و ..... اما از لحاظ عاطفی شرایطش خیلی شبیه خودمه. در عین حال که زنش را دوست داره، اما از زندگی باهاش خسته شده. منم همینجور بودم. با این که ازش خسته بودم، با این که با چهار پنج نفر دیگه میخوابیدم و نوبت اون که میشد از این که بهم دست بزنه چندشم میشد. اما هنوز دوسش داشتم وقتی ازش جدا شدم. با این که میخواست لج منو در بیاره و به زور یه زن پیدا میکرد که خودش را خالی کنه هنوز دوسش داشتم. اما هر کره خری را نباید به صرف این که دوستش داری تحملش هم بکنی. منم همین کارو کردم. شمایی که توی کامنت های زیر شعرم پرسیده بودی اینو برا شوهر سابقم گفتم یا برا کس دیگه، بله برا خود خرش گفتم. برای خودش که هنوز ازش بدم نمیاد، اما حاضر نیستم یه لحظه باهاش زیر یه سقف زندگی کنم. 
آدم ها فرق میکنن. آدم ها عوض میشن. بعضی ها تو یک سال عوض میشن، بعشی ها تو 5 سال، بعضی ها تو 10 سال. آدمی که تو الان میبینی و جونت براش در میره ممکنه 4 سال دیگه ریختش هم نخوای دیگه ببینی. آدمی که الان حاضری کیرش را تا ته تو حلقت فرو کنی فقط برا این که صدای آه کشیدنشو بشنوی ممکنه 2 سال دیگه نگاش که میکنی بدنت مورمور شه. آدمی که یه روز میخوای بچشو تو رحمت بزرگ کنی یه سال دیگه میخوای تخماشو درسته از جا بکنی. البته لزوماً هم همیشه اینجور نیست. تو ممکنه با یکی 20 سال، 30 سال، 50 سال زندگی کنی و هنوز حس کنی جا برای دوست داشتنش داری. 
با همه این اوصاف، من نمیفهمم قرارداد مسخره ای مثل ازدواج په جایی تو زندگی آدمها داره؟ چه لزومی داره که تو با یکی ازدواج کنی و تعهد بدی که تا آخر عمر دوستش خواهی داشت؟؟؟ این مسخره ترین تعهد ممکنه که یه آدم ممکنه تو زندگیش بده. تو ممکنه تعهد کنی که پای یکی تا آخر عمر وایسی. اما نمیتونی تعهد بدی که تا آخر عمر دوستش خواهی داشت. پس همه ازدواج ها با یه دروغ گنده شروع میشه. و از این گذشته، حالا به فرض که از یکی الان خیلی خوشت میاد. به فرض که دلت میخواد روزی سه بار تو تختخواب از تنش سیراب بشی. چرا ازدواج؟ میترسیم طرف از دست بره؟ میترسیم تنها شیم؟ میترسیم تنها بمونیم؟ بابا ول کن این بچه بازی ها را. از خوشت میاد؟ خوب برین با هم خوش باشین. دو سال دیگه دیگه نمیخوای ریختش را ببینی؟ خوب ول کنین هرکی بره سراغ زندگیش. مگه آدم چند بار تو این دنیا زندگی میکنه؟ مگه چند سال عمر میکنه؟ که بخوای مثلاً 20 سالش را هم با عذاب و غرغر و دعوا و مشاجره سر کنی. 
خوب من دارم این دوستمو میبینم. رسماً ریده شده به قلبش. جوونه، خوش تیپه، پول داره، تحصیل کرده است. میتونه بهترین زندگی را برا خودش داشته باشه. اما هربار که میاد پیش من انگار 100 سال معتاد بوده. قوز کرده. چشماش خسته است. همش تو فکره. به زور میخنده. و هر بار که با هم سکس میکنیم و میخواد بره همه اینها انگار عوض شده. میشه همون جوون شاداب و دوست داشتنی. خوب هی بیاد من بسازمش، خوشکلش کنم، خندونش کنم بفرستمش پیش اون زنیکه که اسم خودش را گذاشته همسر؟ کدوم همسر خانوم محترم؟ تو هوای کیر شوهرت هم نمیتونی داشته باشی. تو هرقدر هم که زن به قول ما اصفهانیا "با کمالاتی" باشی بازم به درد این بده خدا نمیخوری. خانومم پاشو جمعش کن. وقتی شوهرت آبشو تو دهن من خالی میکنه اون آهی که میکشه از جیگرش میکشه. ما زنها که حرف همدیگه را خوب میفهمیم. من اگه نفهمم مردی که باهاش خوابیدم چیکارست و چی میخواد برا لای جرز دیوار خوبم. تو که زنشی چطور نمیفهمی اینو؟ 
حالا همه اینها به کنار. کی این دوتا بدبخت را مجبور کرده به هم بچسبن و به پای هم بسوزن. من که پای حرفهای خانومش ننشستم، اما اون هم حتماً یه دنیا درددل داره که بگه. شمایی که پرسیده بودی چیکار کنیم که خانومها حشری شن، خانومها تا وقتی اینجورین حشری نمیشن. و تا حشری نشن دلشون کیر نمیخواد. آقایون اینو تو گوشتون فرو کنین. اگه کس خانومتون یا دوست دخترتون خیس خیس نیست، اون کیر لامصب را فرو نکنین. هی هم نرین نمیدونم ژل و کاندوم خاردار و کاندوم ویبره دار و کوفت و زهرمار بخرین. زنی که آماده نیست با شما به ارگاسم برسه با این حرفا نمیرسه. حالا فقط هم مشکلات جنسی نیست. اون خانوم شاید از شلختگی این بنده خدا به ستوه اومده. شاید فهمیده که این یه سر و سری با یکی دیگه داره. آقا شاید اصلاً از هیکل این آقا خوشش نمیاد. شاید از قیافه اش خوشش نمیاد. 
خوب این ازدواج چه چسب مسخره و نامأنوسیه که این دوتا بدبخت را به هم چسبونده؟ این چه تعالی روحی و معنوی داره به این دو نفر میده؟ بارها شده این دوست من بهم میگه اگه از خجالت (شما بخونین رودروایسی) خانواده هامون نبود تا حالا صد باره ازش جدا شده بودم. خوب این چه عمریه که 30 سالش به خاطر رودروایسی 4 تا آدم دیگه به عذاب و سوهان کشی روح بگذره؟ 
البته بگم ها، شما اگه بچه دارین همه این حرفها را نشنیده بگیرین. بچه عزیزترین و مظلوم ترین موجود دنیاست که احتیاج به هم پدر داره و هم مادر. ولی حتی پدر و مادر بچه هم لازم نیست با هم ازدواج کرده باشن. هست؟ بذارین بچه بزرگ بشه، بعد اگه از همدیگه خوشتون نمیومد هر کدوم بره پی زندگی خودش. نمیفهمم ازدواج کجای این قضیه میشینه. 

ببخشید من یه کم دلم پر بود امروز. ولی لازم داشتم که بنویسم. دیگه هم نمیخوام ادیتش کنم. همین الان پستش میکنم. اگه هم خواستین در جوابش بهم فحش بدین یا بهم آفرین بگین همین پایین هرچی تو دلتونه بنویسین. بذارین اقلاً اینجا یه کم به هم فحش بدیم دلمون خالی شه ;)

۱ نظر:

  1. چقدر سخته کسی رو دوست داشته باشی و نتونی زیر یک سقف باهاش زندگی کنی.اگه زن و شوهر صادقانه اونچه که تو دلشون بود رو بهم می گفتند حتی وقتی که کارشون به جدایی می کشید می فهمیدند که برای چی جدا شدند.این خیلی مهمه چون اگه ندونی خیلی عذاب می کشی.
    خانم ها طرفدار بزرگ ازدواج هستن ولی شما...؟

    پاسخحذف

مرسی از این که وقت میذاری و کامنت میذاری. سحر